آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

اندکی فکر کن.........


به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.


به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.

به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.

من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.

من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه "حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.

اندکی فکر کن ...

نفس حقیر

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم

نخست : آنکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد

دوم : آنکه در برابر از پاافتادگان ، میپرید

سوم : آنکه میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید

چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد

پنجم : آنکه از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست

ششم : آنکه زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود

هفتم : آنکه آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت.

جبران خلیل جبران

 

 

سخن روز : آن چه هستی هدیه خداوند به توست و آن چه می شوی هدیه تو به خداوند...

خدایا...؟

                                                             

امشب


در ِ اتاق را بسته ام!


تمام پنجره ها را بسته ام!


حتی گوشهایم را با پنبه پوشانده ام،


تا صدای هیچ ساحره ای را نشنوم!


جز سایه خیالم را ...


می دانی :من که نمی دانم چگونه یافتمت


 
می خواهم خودم برایت بنویسم!


می بینی؟ دیگر خوابم نمی برد


دیگر کارم به جوانب جنون رسیده است!


شب راشکسته ام وروز را به ملاقات فراخوانده ام


سوار بر اسب کلمات گشتم تا رامشان کنم

 

و واژه زیبای سایه را بر تارک قلب بنگارم


دیگر نه شعری مانده ...،


ونه توانی برای سرودن!


تو را می بینم بر پلکان سکوت


ایستاده بر باروی تنهایی

صدایت می کنم ...!

ولی جوابم نمی دهی ...چرا؟

اس ام اس های با معنی و جدید

پوسیدم اینجا آنقدر طوفان نوشتن

از اشک های کهنه گلدان نوشتم

گندم نشان آخر تنهاییم بود

این حرف را با هرچه اطمینان نوشتم

یکبار هم آدم شدن گفتم خدایا

اما خدا را هم برای نان نوشتم

*****************************

چهره گل باغ و صحرا را گلستان میکند

دیدن مهدی هزاران درد درمان میکند

مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار

من گلی دارم که عالم را گلستان میکند

 

********************************

برای تکان دان خودتان از سرتان کمک بگیرید

اما برای تکان دادن دیگران از قلبتان

*******************************

غافل از اینکه خدا پایین نردبونو سفت گرفته تا آسیبی به اونا نرسه

*******************************

با افکار زیبایت زندگی کن

چون زندگی به اندازه فکرهای تو زیبا می شود

اگر افتادی مهم نیست

به شرطی که موقع بلند شدن از زمین چیزی برداری

 ********************

برای خوندن بقیه اس ام اس ها به ادامه مطلب بروید 

حتما برید

آدما نردبون میزارن زیر پاشون تا برن اون بالا برسن به خدا ادامه مطلب ...

دل نوشته

ای رهگذر آهسته تر .

کمی با ملایمت قدم هایت را بر روی دلی که به وسعت تمام زمین و

آسمانهاست بردار . تا کجا خواهی روی و تا کجا به دنباله من هستی ؟

تمام مدتی که به دنبالم گشتی به زیر پاهایت بودم و تو نگاهت بر من اما

گویی آنچنان برایت تکراری بودم که تو دیگر مرا نمیشناسی تمام طول

مسیر آسمان دلم برایت سایه بانی بود همیشگی اما باز تو مرا نشناختی

!!!!!!!!

شاید حکمت عشق این است که به زیر پاهایش و سایه بانی بر روی

سرش باشی اما همچنان او تو را نبیند و نشناسد و دنبال تو بگردد ......


گاهی بگذر از غرور خود

سخت است عمری عزیزِ دلِ کسی باشی

بی آنکه یک بار هم تو را عزیزِ دلش صدا کند

سخت است که سر تا به پا نیاز باشی

بی آنکه بفهمد او .. نیازِ تو را

بیخود نیست که گاه عشق را گدایی می کنند آدمها

آخر گفته اند که گدایی بهتر از خود فروشی است

....

چه کسی می گوید:


که گرانی شده است؟ دوره ارزانی است!


دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان!


قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان!

کاش میدانستم....

کاش میدانستم

چه کسی این سرنوشت را برایم بافت؟!

آنوقت به او می گفتم

یقه را آنقدر تنگ بافته ای

که بغض هایم را نمی توانم

فرو بدهم......

پایان...

پایان...

ولنتاین مبارک

زندگی "باغی" است; که با عشق "باقی" است. "مشغول دل" باش; نه "دل مشغول". بیشتر "غصه های ما"; از "قصه های خیالی ماست". پس بدان اگر "فرهاد" باشی; همه چیز "شیرین" است......

نامه

بازگروه گل یاس نامه نامه نامه ....:firghalb:

برای تو نامه ای می نویسم …دلتنگیghamgin که دست از سر دل بر نمی دارد. تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com دلتنگی که فاصله را نمی فهمد !

نزدیک باشی و اما دور …دور …دورtopic close !تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند …پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند ! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند ! خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!

ادامه مطلب ...

تو میروی

تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن چرا گریه نمیکنم بی تو .....،

یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو ......،

همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه

اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم

آموخته ام که............

آموخته ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست.

آموخته ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود .

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از ایده آل بودن است.

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت.

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.

ادامه مطلب ...

می نویسم ...

می نویسم ...
می نویسم ...
و باز هم ، می نویسم !
اما چه سود؟!
دیگر نه تو می خوانی ، نه می آیی و نه میمانی !
دیگر کلمات هم کلافه شده اند از بیهودگی..
نه حجم دلتنگی ام را دارند و نه جنبه عشقم !!!
ولی با همه این اوصاف..
من !
می نویسم ...
می نویسم ...
و باز هم می نویسم !!!

شعر سنگ قبرم

بَرایِ مَزارم سَنگی نگذارید ... بارِ روی شانه هایم برای لِه کردنِ پیکَرم کافیست ... روی قبرم گلی نَگذارید  تا همه بفهمَند گل ممکن است برای کسی خاطرات بدی را زنده کند ...چشمانم را نبَندید تا بفهمَند خیلی چیزها را وقتی دیدم که دیگر دیر بود ... موهایم را به گوشه ای ببندید تا عاشق بودنم را به همه ثابت کنم ... عاشق   تنها روسپیگری  نیست ... در دیار من گاهی خنده ای بی مورد نیز مبنی بر عاشقی می شود ... باید مجازات شوم ...
پاهایم را از خاک بیرون بگذارید تا بدانند خواستم دل بکنم و برَوم اما نشد ... دستانم را ... دستانم را در اعماق دَفن کنید میخوام بفهمَند نه خواستم ... نه انجام دادم  و نه توانستم ...
قلبم را داشته باشد .. ارزانیِ خودتان ... شاید روزی روزگاری مِهربانی به کارتان آمد ... شاید مثل گذشته ها باز مَعصومانه گریستید و آرام زمزمه کردید :
اِلا بِذکرِالله تطمئن القلوب...

یادگرفته ام

من یاد گرفته ام

وقتی بغض می کنم

وقتی اشک می ریزم

. . . . . . . . . .

منتظر هیچ دستی نباشم

وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم

مرهمی باشم بر جراحتم

 

من یاد گرفته ام

که اگر زمین می خورم

خودم برخیزم

 

من یاد گرفته ام

که همه رهگذرند

همه حتی تو  . . .

حتی تو که هر دم حرف از حمایت و عشق می زدی . . .

تنهایی

تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است...

یادمون باشه

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم

بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه

میشکنه و آهسته میمیره .

یادمون باشه که قلبمون رو همیشه

لطیف نگه داریم تا کسی که به ما

تکیه کرده سرش درد نگیره

یادمون باشه قولی رو که به کسی

میدیم عمل کنیم .

یادمون باشه هیچوقت کسی رو

بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم

چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره .

یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت

بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون

زندگیش رو ازش میگیریم

 

سردی خیال!


خیالت همه جا با من است ؛

                                  اما

                                دلم گرمای بودنـــــــــــت را میخواهد ،

                                                                     نه سردی خیالـــــــــت را !!!! .....

و....

انگار یک سنگ بزرگ را گذاشته اند روی سینه ام 

قلبم برای تپیدن تقلا می کند 

آهای! 

حرف دارم، حرف 

فریاد هایم بی فایده است 

گویی سال هاست دفن شده ام 

صدایم از ژرفای وجودم منعکس می شود و تنها به خودم می رسد 

تنها، به خودم 

 تا طلوع آفتاب می مانم، 

تا پایان این شب یخ زده، 

خودم گرمش می کنم، 

تنها می توانم ها کنم 

نفس هایم هنوز گرم اند 

هنوز هم شیشه ای هست، برای هم بازی شدن انگشتانم و نام زیبای تو 

زمانه! دست بردار 

تو و همه ی آدم هایت هم که جمع شوید 

حریف احساس من نخواهید شد 

چون من عاشقم 

و عشق پایانی ندارد

 

 باید دانست

 " جاده های زندگی را خدا هموار می کند
 کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "

پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!

جملات زیبا گیله مرد

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش...!

وقتی او را به هوا می اندازی، می خندد...

چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت...

اکنون بزرگ شده ایم ... می ترسیم از حوادث ... نمی دانی ایمانمان را کجا جا گذاشته ایم ... ؟؟

جملات زیبا گیله مرد

دلتنگم خدایا

گاه دلتنگ میشوم

 دلتنگتر از همه دلتنگ ها

گوشه ای مینشینم و میشمارم حسرت ها را و محاکمه میکنم وجدانم را

 من کدام قلب را شکستم ، کدام احساس را له کردم ، کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم

که اینچنین دلتنگم

چقدر سخته :

هی فریاد بزنی و هیچ کس نشنوه

در حال پرپر شدن باشی و هیچ کس نبینه

بگی مشکل دارم و هیچکس درک نکنه

مثل یه میخ باشی و بی گناه زیر چکش له بشی

چقدر سخته وقتی به دیگران احتیاج داری هیچکس کنارت نمیمونه

چقدر سخته میبینی کسانی که ادعای دوستی و فامیل بودنو دارن فقط نابود شدنتو تماشا میکنن

چقدر سخته وقتی احتیاج به همدردی داری حتی یه نفر هم پیدا نمیشه

چقدر سخته ببینی عمرت داره میره و هنوز هیچ کار مهمی تو زندگیت نکردی

چقدر سخته ببینی کسانی که یه عمر دورت بودن حالا که بهشون احتیاج داری دورتو خالی میکنن

چقدر سخته که میبینی داری نابود میشی و هیچ کاری نمیتونی بکنی

چقدر سخته که ببینی همه چشماشونو رو تو میبندن چون دیگه بدردشون نمیخوری

چقدر سخته که میبینی جوونی و همه فقط می خوان تا اونجاییکه جون داری ازت بیگاری بکشن

چقدر سخته بین کسانی زندگی کنی که نه تو رو میبینن و نه صداتو میشنون

چقدر سخته همه اینا رو ببینی و بعد همه هی میگن که میخوان کمکت کن ولی هیچ کاری نمیکنن

سخت تر از همه اینا اینه که میبینی هیچ وقت رو کمک کسی حساب نکردی و رو پای خودت ایستادی.

حالا که به این روز افتادی همه تنهات میزارن. دوست دارم جایی برم آدماش

اینطوری نباشن. شاید اصلا جایی برم که آدم نداشته باشه

اما میترسم از اینکه شاید هرجا برم آسمون همین رنگی باشه

نوشتم ...............

نوشتم قصه های بی شماری  

از غصه های بی پایانم 

نوشتم از الم ها و اشک هایم  

نوشتم از گریه های کهن  و نو 

نوشتم از خنده های سرشار از گریه ام

نوشتم از نگاه های پر الم و حسرتم

نوشتم تمام خاطرات تلخ و گذرا را  

نوشتم که دل شکسته ای از روزگارم 

نوشتم از تلخی پایان عشق

نوشتم از لحظه های تنهائی 

از آرزوهای محال  

از خدائی که باید باشه و نیست  

نوشتم  از ...................... 

خدایا

آنقدر شکسته ام
که دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارم

سکوتم با تو حرف میزند

صدای فریادم را در سکوتم میشنوی؟

نه گله نه شکایتی نه رنجشی

چقدر بی معنی اند نگاه های منتظرم پشت پنجره

نه کینه نه بغضی نه اشکی

فقط صدای هق هق چشمانم در کویر تنهایی ها

در دلم به اندازه تمام کلماتی که حرف زده ام سکوت دارم
گاهی چه زیبا و آرام بخش است این سکوت
و گاهی چنان احساس خفقان می کنم که می خواهم با تمام وجودم از ته دل فقط فریاد بکشم
تا تو بودی سکوت معنا نداشت
غم معنا نداشت
همه شور بود و هیجان
لبهایم با کلمات غریبه شده اند
کلمات برای ساختن یک جمله کنار هم جا نمی گیرند
من همچنان در سکون و سکوت هستم
ولی
همانند پری که باد آن را به این سو و آن سو می برد در خلا سرگردانم
بی هیچ اراده ای
نه نیازی هست
نه شوری هست
نه امیدی
که بخواهم به آینده بنگرم
روزمرگی ها تمام زندگی را فرگرفته است
رقابت خورشید و ماه برای نمایان شدن روز به روز سخت تر می شود.
و هدف در این رقابت جای خود را گم کرده است
پس ناگزیرم که این سکون و سکوت را حفظ کنم.

بازم من و دلم...

دلم کمی خدا می خواهد...

کمی سکوت

کمی آخرت

دلم کمی بریدن می خواهد ...

کمی اشک

کمی بهت

کمی آغوش آسمانی...

بغض بارونی

تا حالا شده دلت از عالم وآدم بگیره و یه جای دنج وخلوت بخوای که بری خدا رو فریاد بزنی و دل آسمون رو بشکافی بری و توش گم شی و دیگه هیچ وقت هیچ کس ازت نشونی پیدا نکنه؟
شده کلی بغض رو دلت بشینه و واسه هیچکدوم نفسی واسه فریاد نداشته باشی؟
شده گاهی حس کنی چقدر رو قلب زمین سنگینی میکنی ؟
شده یه عالمه دلتنگی رو دلت باشه و یهو یه درد بزرگتر بیاد و تیشه به ریشه ات بزنه؟
خدایا هیچوقت تنهام نذار که بی تو هیچم

خــــــــــــــــــــــــــــــــدا

الو سلام منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط ، در انتظار یک صداست .
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ،
حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد.
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر ، صدای من چطور؟
خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهید برایتان درد و دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست...