آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

روزی که خواهم رفت .........

مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم

 با خیال او ولی تنهای تنها میروم

در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی

شاید او حتی بگوید لایق من نیستی

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم

گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم

خوش خیالی

 

 

چه خواهـــی از دل غمگــــین و ســـردم 

                                  تو می خواهی که من دل بر تو بندم 

 

چه شد کاین خوش خیالی پیشه کردی 

                                  بـگــــو تا بعـــــد آن غمــــها بخـــندم

 

خسته ام

من در منتهای خضوع کوهم ٬ غم های فشرده شده آن قدر انباشته شده که به کوه رسیده است.

من دریایم ٬ صبر و سکوت من در برابر امواج حوادث آن قدر بی پایان است که به

دریا شبیه شده ام.من آسمانم ٬ بلندی طبعم و طیران روحم از آسمانها گذشته است .

و خاکم ... از خاک هم کمتر و ناچیزتر .فقیرم ٬ فقیر به تمام معنی .

ادامه مطلب ...

همه ی داشته هایم...

سکوت و سکوت و گاهی اشک و حسرتی که تمام نمی شود

و منی که ذره ذره تمام می شوم و تویی که ممنوعی برای من ...

و زندگی ای که تمام نمی شود

و دلخوشی هایی که ممنوع است و شاید حتی حرام ...

این همه ی این روز های من است ...همه ی داشته هایم...

گریه

من از این پس به همه عشق جهان می خندم ،

 به هوس بازی این بی خبران می خندم ،

 هرکه آرد سخن از عشق به او می خندم ،

 خنده ی من از گریه غمگین تر است ،

کارم از گریه گذشته است به آن می خندم

دل شکسته

اگه میتونی منو دعا بکن، من که دستم به خدا نمیرسه...

بازهم هیچ راهی به مقصد نرسید، من هزارو یک شبه معطلم...

تاته جاده‌ی دنیارفتمو، بازهم انگارسرجای اولم...

چرادنیا باتمام وسعتش، محرمی برای زخم من نداشت...

پای هرچی که دویدم آخرش، حصرت داشتنشو رودلم گزاشت...

آی خدا منو با خودت بربه روشنی، آخه هیچکی مثل تو منو دوست نداره...

لک زده دلم واسه یه همزبون، شیشه‌ی دل همه سنگ شده...

میدونی دلیل گریه‌هام چیه...؟ آی خدا دلم برات تنگ شده......