آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

می نویسم ...

می نویسم ...
می نویسم ...
و باز هم ، می نویسم !
اما چه سود؟!
دیگر نه تو می خوانی ، نه می آیی و نه میمانی !
دیگر کلمات هم کلافه شده اند از بیهودگی..
نه حجم دلتنگی ام را دارند و نه جنبه عشقم !!!
ولی با همه این اوصاف..
من !
می نویسم ...
می نویسم ...
و باز هم می نویسم !!!

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ http://fun4u90.blogsky.com/

سلام.به ما هم سر بزن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد