آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

خدایا

آنقدر شکسته ام
که دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارم

سکوتم با تو حرف میزند

صدای فریادم را در سکوتم میشنوی؟

نه گله نه شکایتی نه رنجشی

چقدر بی معنی اند نگاه های منتظرم پشت پنجره

نه کینه نه بغضی نه اشکی

فقط صدای هق هق چشمانم در کویر تنهایی ها

نظرات 1 + ارسال نظر
سیمرغ دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:54 ب.ظ http://khanehaftom.blogsky.com

زیبا و سلیس می نویسی و سرشار از احساس!

موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد