آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

زندگی باید کرد

زندگی باید کرد...  گاه با تلخی راه
گاه با یک گل سرخ  گاه با یک دل تنگ...
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان...