آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

بغض بارونی

تا حالا شده دلت از عالم وآدم بگیره و یه جای دنج وخلوت بخوای که بری خدا رو فریاد بزنی و دل آسمون رو بشکافی بری و توش گم شی و دیگه هیچ وقت هیچ کس ازت نشونی پیدا نکنه؟
شده کلی بغض رو دلت بشینه و واسه هیچکدوم نفسی واسه فریاد نداشته باشی؟
شده گاهی حس کنی چقدر رو قلب زمین سنگینی میکنی ؟
شده یه عالمه دلتنگی رو دلت باشه و یهو یه درد بزرگتر بیاد و تیشه به ریشه ات بزنه؟
خدایا هیچوقت تنهام نذار که بی تو هیچم

نظرات 2 + ارسال نظر
saeid جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://grave-stone.blogsky.com

بی خیال این همه قانون ... بی خیال این همه ترس ...
بی خیال دنیا با این همه قانونگذار بی قانون و بیخیال این همه محتسب بی حساب!!
بی خیال این همه رسولان بی معجزه و معجزات بی رسول!!
من ... من عاشق آزاد کردن نوازش و سیب از قفس بی تابی و ترسم ،
حتی اگر به جرم خوردن سیب به زندگی تبعید شوم ....
دستهایت را به من بده ...
به جهنم که مرا به جهنم میبرند، به خاطر عشقبازی با خیال تو..
تو ... تو خود ، بهشتی ...

یوسف شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://khalvatedelman.blogsky.com

سلام
این حالتها رو که توصیف کردین خییییییلی اتفاق افتاده خییییلی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد