مقایسه دو نا همجنس!!!

مقایسه دو ناهمجنس!

ادامه نوشته

چگونه به خودمان امید بدهیم

زندگی هر یک از ما سرشار از فراز و نشیب های متعددی است که برخی از آنها با کمی تلاش حل می شود و برخی نیاز به وقت و انرژی بیشتری دارد.

هنگام عبور از گردنه های دشوار زندگی لازم است به خودمان انرژی و امید بدهیم. وجود و همراهی دوستان، آَشنایان ، خانواده و همسر بسیار خوب و ضروری است اما حقیقت این است که بهترین راهنما وکسی که در این مسیر می تواند به ما کمک کند خودمان هستیم.
در این گزارش به برخی راهکارها که خودتان می توانید به کار ببندید اشاره می کنیم:

1 - تغذیه
تغذیه مناسب و استفاده از مواد غذایی مفید یکی از مهمترین شیوه هایی است که به طور مستقیم در انرژی مثبت و امید به زندگی شما موثر است.
پرهیز از استعمال سیگار و مواد مخدر، پرهیز از مصرف الکل، افزایش فعالیت بدنی و ورزش منظم، جلوگیری از چاقی و اضافه وزن، کنترل استرس و فشار روانی، خوش بینی و تفکر مثبت و داشتن فعالیت مغزی، هفت راه مهم برای افزایش سلامت جسم و امید به زندگی است.

2 - آفریدن امید از درون
اميد آفرين معادل اميد بخش است، مايه ی اميدواری،و اميد بخشي به معناي اميدبخشنده، كسی يا چيزی كه اميدوار مي كند، اميدوار كننده. منظور ما از امید آفرین کسی که امید  را می آفریند ممکن است در درون خودش امید را خلق کند، یا برای کسانی  دیگر امیدوار کننده باشد.
منظور از اميد آفرينی يك حالت رواني هيجاني و شناختي است كه فرد حالت پيش بيني و انتظار وقوع رويداد خوب را دارد و ضمن احساس كارآيي و ثمر بخشی، فرد به این باور می رسد که می تواند بهتر از قبل به کارهایش رسیدگی کند و گرایشات رفتاری سازگار با حالات مثبت فوق را از خود بروز می دهد.

3 - هدفمندی
اگر در زندگی مان هدف داشته باشیم و بدانیم دوست داریم به کجا برسیم در افزایش امید به شدت تاثیر گذار است.

4 - باورمندی
اعتقاد به وجود خداوند به عنوان پروردگار هستی بخش و کسی که زندگی ما را در مسیر صحیح هدایت خواهد کرد. همچنین اعتقاد به وجود خدا در مسیر دستیابی به اهدافمان و یاری رسانی وی در موفقیت ما بسیار تاثیر گذار خواهد بود.

5 - قناعت
معمولا افرادی که در زندگی خود قانع هستند، دچار ناامیدی نمی شود. قناعت به این معنی نیست که فرد به قدری قانع باشد که دست از کار و کوشش برداشته و بگوید من از زندگی خود راضی هستم. به این معناست که اگر فردی به حداکثر نرسد ناامید نشود و قدر همانی که هست را بداند.

6 - کار و کوشش
فردی که دست از کار و کوشش بردارد، ناامیدی به سراغ او می‌آید. چه بسا افرادی که در رفاه زندگی و جزء اقشار پردرآمد جامعه هستند، هیچ امیدی نسبت به این زندگی ندارند؛ زیرا خود را برای به دست آوردن آن شی و یا خانه و ماشین به زحمت نمی‌اندازد و زندگی آنها به بن بست می‌رسد و می‌گوید: دیگر بهتر از این زندگی وجود ندارد و امید خود را از دست می‌دهند. اکثر آنهایی که دست به خودکشی می‌زنند، از اقشار مرفه جامعه هستند. در قرآن خداوند می‌فرماید« لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم».

افراد معمولا باید طوری زندگی کنند که همانطور که در آیات و احادیث اشاره شده است «به زندگی امیدوار باشید که گویا 100سال دیگر زنده هستید و اعمال خود و حساب آخرتتان را طوری انجام دهید که گویا فردا خواهید مرد.»

راز موفقیت از زبان سقراط

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست.  سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم."
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند.  جوان با او به راه افتاد.

به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.  جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.

مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.

سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟"  گفت، "هوا."سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد."

داستان تجربه

                 
در روزگار قدیم در روستایی دوردست، آب سرچشمه به دلیلی نامشخص گل‌آلود و بدطعم شده بود. اهالی روستا هر چه گشتند علت آن را نفهمیدند. مردم مریض شدند و. . .
ادامه نوشته

12 فایده انار

                                          
انار۱۲ فایده انار
ادامه نوشته

ارامش خیال

 

و آن زمان که عاشق می شوی
 
                      و می دانی که عشقی هست
 
                                                       و باور داری کسی که تو را دوست دارد
 
                                              و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند..
 
 در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست .....
 
و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست
 
                       و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی
 
                                                                       تنها اوست که به تو
 

                                 آرامش خیال می دهد....

داستان بهار

در زمان‌‌های خیلی دور، در شهری که از این‌جا خیلی دور نبود، در روزی سرد و زمستانی، موجودی زشت و بی‌قواره، وسط میدان شهر ایستاد و فریاد زد: "آهای اهالی شهر! ببینید هوا چقدر سرد است؟ آیا این برف‌های سفید را می‌بینید که چگونه تمام خاک این دیار را سفیدپوش کرده است؟ بدانید که "من" هیولای زمستان هستم. با قدرت بیکران خود توانسته‌ام بهار را برای همیشه اسیر خود سازم و به دیاری دوردست تبعید کنم.

بدانید که دیگر به سرزمین شما بهاری نخواهد آمد و از این پس باید از ترس حضور سرد و گزنده من در خانه‌هایتان زندانی شوید!" می‌گویند پیر خردمندی از آن‌جا عبور می‌کرد. با خنده گفت: "من شاهدی دارم که می‌گوید بهار حتما می‌آید! و قبل از آمدنش کاری می‌کند که تو بی‌هیچ تقلا و تلاشی ناپدید شوی!" هیولای زمستان با تعجب گفت: "این‌جا که جز برف چیزی نیست. نکند شاهد تو از جنس این برف‌هاست؟" پیر خردمند گفت: "آری! شاهد من همین برف‌های توست. بگذار تا نشانت دهم." می‌گویند آن پیر دانا در وسط میدان شهر با جمع کردن برف‌ها روی هم تپه‌ای بزرگ ساخت و با حوصله و ظرافتی بی‌نظیر یک آدم‌برفی غول‌پیکر و بزرگ هم‌قد هیولا درست کرد.

یک آدم برفی با چهره‌ای عبوس و رعب‌انگیز که نگاهش به سمت خورشید بود. وقتی آدم‌برفی درست شد، پیر دانا گفت: "مردم این شهر کافی است هر روز از پنجره کلبه‌هایشان به این آدم‌برفی نگاه کنند. خواهند دید هر روزی که می‌گذرد این آدم‌برفی کوچک‌تر و کوچک‌تر و صورتش هر روز زشت‌تر می‌شود. دلیل آب شدن این آدم‌برفی چیزی نیست جز نزدیک شدن گام‌به‌گام بهار به این دیار! اگر هزاران هیولا هم در این شهر جولان دهند هرگز نمی‌توانند مانع آب شدن ذره‌ذره وجود این آدم‌برفی شوند. بدانید بهار این‌گونه می‌آید! برای اثبات آمدنش هم همین برف‌ها بهترین گواه هستند. فقط کمی صبر داشته باشید و از آب شدن تدریجی این آدم‌برفی بزرگ، نزدیک شدن بهار را باور کنید." می‌گویند هیولای زمستان جرات نکرد آدم‌برفی را خراب کند، چرا که چیزی از جنس خودش بود. او سعی کرد با سردتر کردن هوا مانع از آب شدن آدم‌برفی شود، اما بعد از چند هفته مردم شهر دیدند که هیولای زمستان دیگر رمق و نیروی سابق را ندارد. نه تنها آدم‌برفی کوچک‌تر می‌شد، خود هیولا هم قدرت و توان خود را بیشتر از دست می‌داد. سرانجام روزی فرارسید که آدم‌برفی کاملا آب شد و دیگر هیچ اثری از هیولا در شهر نبود. سبزی و طراوت و شادی تمام شهر را فرا گرفت. هیچ‌کس ندید بهار چه موقع وارد آن دیار شد. اما همه می‌دانستند که او حتما آمده است، شاهد آنها چیزی بود که دیگر وجود نداشت. آدم‌برفی با رفتنش، آمدن حتمی بهار را گواهی داده بود. عزیزان موفقیتی! همه شما خوب می‌دانید که بهار بالاخره وارد این دیار شده است. شاهد آن نیز کوچک و کوچک‌تر شدن مجسمه‌های ناامیدی و شکست است. این مجسمه‌ها آب شدند و با محو شدنشان نشان دادن که بهار حتما آمده است! ما موفقیتی‌ها خوب می‌دانیم که بهار روزهاست که سرزده و بی‌خبر به همه جای این دیار سبز و روشن سرک کشیده و رد حضور خود را بر جای گذاشته است. شاهد آن ناپدید شدن سردی رابطه‌ها و گرم شدن دوستی‌ها و محو شدن آدمک‌های خشک و منفی و ناامید از سر راه‌ها و گذرگاه‌های آشنایی است. هیچ‌کس مترسک‌های جدی و بی‌نمک وسط جالیزها با آن صورت‌های خشک و لباس‌های کهنه را دیگر جدی نمی‌گیرد. همه روی هم را می‌بوسند و لباس‌های نو خود را تن می‌کنند و به شادی و نشاط می‌پردازند. در وسط دشت‌های بزرگ که هیولای زمستان پیش از این خروارها برف و یخ انباشته بود، اکنون سبزه و گل سر برآورده و مردمان این دیار برای شادمانی جشن ورود بهار میهمانی‌های خود را هر روز روی این سبزه‌های تازه و پرطراوت برپا می‌کنند.

شاهد آمدن بهار از نظر ما همین گرمی دل‌ها و افروختگی چهره‌ها و خنده و شادی و سروری است که در دل همه مردم این دیار راه یافته است. برای اثبات آمدن بهار جدی گرفته نشدن حرف‌های تلخ و گفته‌های سرد و افکار زمستانی کافی است. الان همه خریدار و چشم انتظار سخنان سبز و تازه‌اند.

این وبلاگ پر از مطالب بهاری، امیدآفرین، انرژی‌بخش، مثبت و شوق‌انگیز! در آن ذره‌ای از قصه برف‌های سرد و دل‌های یخ‌زده و افسرده نمی‌بینید. هیچ نشانی از هیولاهای رنگارنگ نیست و هرچه هست سخن از زیبایی فرشته‌هاست و شکوفایی دل‌های آسمانی! به‌راستی برای اثبات آمدن بهار شاهدی بهتر از این می‌خواهید!؟ به پاس خوبی و صبوری بیکرانتان، این شماره موفقیت را به عنوان گواه آمدن بهار تقدیم همه شما بهاردلان صبور این دیار سرافراز می‌کنیم.

تصویر عشق

                  

تصویر عشق

ای که می‌پرسی نشان عشق چیست

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

ادامه نوشته

از دانستن تا عمل

از دانستن تا عمل

هم‌مسیران جاده موفقیت، سلام
شما در برخورد با مسايل زندگی تا به حال چند بار این جمله را تکرار کرده‌اید که: «خوب! خودم که از اول این موضوع را می‌دانستم...». اجازه دهید کمی واضح‌تر بگویم. به نظر شما آیا صرفا دانستن يك موضوع، عمل را توجیه می‌کند؟ برخی افراد وقتي درباره موضوعی مطالعه دارند گمان می‌کنند دیگر لازم نیست در آن مورد کاری بکنند. درست است که کسب دانش و اطلاعات می‌تواند مفید باشد، اما در عمل هم بايد بتوانیم آن را پیاده کنیم.
زوجی را در نظر بگیرید که کتاب‌های متعددی در زمینه مذاکره اصولی با همسر و انتقاد موثر مطالعه کرده‌اند، اما وقتی بین آنها بحثی درمی‌گیرد باز به همان شیوه‌های قدیمی با هم روبه‌رو مي‌شوند و یکدیگر را سرزنش و تحقیر می‌کنند! آیا این‌جا دانش آنها درباره مهارت مذاکره به کمکشان آمده است؟
پس موضوع مهم، «خرد» انسان است. یعنی به‌کارگیری دانش در جهت حل مسايل زندگی. حتما بعضي افراد تحصیلکرده را ديده‌ايد که صرفا حافظه‌شان را پر کرده‌اند، اما این تحصیلات هیچ تاثیری بر منش، رشد عقل و پیشرفت درونی و فرهنگی آنها نداشته است. مسلما با افراد به اصطلاح «همه‌چیزدان» برخورد داشته‌اید که وقتی به آنها پیشنهاد می‌کنیم برای حل مساله با کسی مشورت كنند می‌گویند: خودم همه اینها را می‌دانم. اما آیا واقعا اطلاع از عواملی كه باعث بیماری قلبی- عروقی می‌شود ما را از ابتلای به این بیماری مصون نگه می‌دارد یا این‌که باید به این دانسته‌ها عمل کنیم؟
در مورد مسايل روان‌شناختی هم همین‌طور. صرفا مطالعه چند کتاب در زمینه خودشناسی و روان‌شناسی ما را مصون نمی‌کند. لازم است به این دانسته‌ها عمل کنیم و اگر در جایی می‌بینیم این دانسته‌ها مانعی برای تغییر ما هستند چون دايم به آن بخش از وجودمان نهیب می‌زنند که تو همه چیز را می‌دانی، برای تو کسر شأن است که از کسی کمک بگیری... پس لازم است آن دانسته‌ها را رها کنیم و از یک متخصص کمک بگیریم.
باز هم تکرار می‌کنم، دانستن، عمل را توجیه و تضمین نمی‌کند. این طرز عمل و نوع واکنش ما به شرایط مختلف است که نشان می‌دهد در حیطه به‌خصوصی دانش داریم یا نه. همین حالا قلم و کاغذی بردارید و ببینید در کدام یک از حوزه‌های زندگیتان صرفا دانش دارید و در کدام حوزه خرد دارید و دانشتان را وارد مرحله عمل کرده‌اید؟ ببينيد برای این‌که دانشتان را در عمل تجربه کنید چه کارهایی باید انجام دهید. آیا لازم است از کسی کمک بگیرید؟ عجله نکنید... قدم‌به‌قدم پیش بروید. عمل کردن نیاز به صبوری و پشتکار شما دارد اما مطمئن باشید تاثیری شگفت‌انگیز بر زندگی شما خواهد گذاشت.
پویایی زندگیتان مبارک باد

قدرت اراده‌ات را تقویت کن

     

قدرت اراده‌ات را تقویت کن



به محض این‌که از کلمه اراده حرفی به میان می‌آید، فوری مواردی مانند کاهش وزن،‌ ترک سیگار،‌ بدنسازی یا درس خواندن در ذهن تو تداعی می‌شود. قدرت اراده، مهارتی مهم است که وجود آن در تمام زمینه‌های زندگی الزامی است و باید آن را تقویت کرد.
از قدیم گفته‌اند که قدرت تجسم به‌مراتب قوی‌تر از اراده است و این‌که هر آن‌چه را که به‌طور مکرر تجسم کنی، روی ضمیر ناخودآگاهت تاثیر می‌گذارد و آن را به عادت تبدیل می‌کند.
بله، این امر حقیقت دارد. اما وقتی که تو اراده کنی، می‌توانی به ذهنت بگویی که به چه‌چیزی فکر کند و یا چه‌چیزی را تجسم کند. اگر اراده به خرج ندهی، یک‌سری افکار مغشوش به ذهنت می‌رسد که این افکار به تو حاکم می‌شوند و به تو امر و نهی می‌کنند. با تقویت اراده، تو می‌توانی مهارت کنترل تجسم را هم کسب کنی. قدرت اراده باعث می‌شود حواست را روی اهداف خود متمرکز کنی، بدون این‌که به بیراهه بروی. اگر مدام اهداف و افکارت را تغییر دهی، چگونه می‌توانی انتظار موفقیت داشته باشی؟
چطور می‌توانی قدرت اراده‌ات را افزایش دهی
از طریق تمرین و تکرار و رعایت نکات زیر می‌توانی به این خواسته مهم برسی.
1- کمی بیشتر از خودت مایه بگذار
قبل از این‌که کتاب را ببندی، یک صفحه دیگر را بخوان. وقتی تمام ظرف‌ها را شستی، باز هم یک ظرف دیگر بشور. وقتی پیاده‌روی روزانه‌ات را تمام کردی،‌ باز هم به مدت 5دقیقه بیشتر راه برو.
2- برای تصمیمات خود احترام قائل شو
وقتی تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی، حتما این کار را بکن. آن را به تاخیر نینداز یا تغییر عقیده نده.
3- کارها را به طریقی متفاوت انجام بده
برده عادت‌های خودت نشو. سعی کن کارهایت را به طور متفاوتی انجام دهی. در زندگی‌ات تنوع ایجاد کن و خلاقیت به خرج بده.
4- متعهد باش
وقتی کاری را شروع می‌کنی به خودت قول بده که آن را به سرانجام برسانی.
5- تنبلی‌ات را بهانه‌ای برای انجام امور قرار بده
تنبلی را فرصتی برای ایجاد قدرت اراده قلمداد کن. اگر در برابر آن سر تسلیم فرود نیاوری، می‌توانی اراده‌ات را تقویت کنی.
6- کاری را که یک‌مرتبه می‌توانی انجام دهی، می‌توانی همیشه انجام دهی
اگر بتوانی یک‌مرتبه خودت را از شر عادات بد خلاص کنی، به مرور زمان می‌توانی به آن به‌طور کامل غلبه کنی.
7- از نو شروع کن
قدرت اراده تو،‌ یک‌روزه تقویت نمی‌شود. برای غلبه به عادات چندین و چندساله، به زمان نیاز داری. به میزان ناکامی‌هایت توجه نکن، دوباره شروع کن.
8- برای خودت دوستان حمایتگر دست و پا کن
سعی کن با افراد مثبت و باانگیزه معاشرت کنی، چون سرزندگی و انرژی مثبت آنها باعث می‌شود که جنب‌وجوش تو هم زیادتر شود.
9- دست از کار نکش
یادت باشد؛ شکست و ناکامی،‌ نشانه عقب‌نشینی نیست،‌ بلکه نشانه شروع مجدد است. افراد قوی با قدرت اراده قدرتمند هرگز به خاطر ناکامی دلسرد و مایوس نمی‌شوند، آنها حتی با جدیت و سرسختی و بلندپروازی بیشتری آغاز می‌کنند.

فوبیای دوست داشتن!!!


فوبیای دوست داشتن!!!

باید چند قدم دورتر از نیمه آبان، پیاده می‌شدم! تا بتوانم این روزهای بهار را شعر ببافم! اما مغناطیس حرف‌های تو، مسیرِ رفتنم را از یادم برد! و من حوالی مبادا(!) پیاده شدم!
*
توی زندگی، باید خودم را فقط به خودم ثابت کنم! فقط... به خودِ خودم!
هیچ‌وقت دنبال این نبوده‌ام که خودم را به دیگرانِ حاضر، ثابت کنم: دیگرانِ همکلاسی، هم‌دانشگاهی، دیگرانِ آشنا، فامیل، دیگرانِ خانواده، شهر، کشور، دنیا! هیچ‌وقت! اما در تمام این سال‌های زندگی، مدام دلم می‌خواسته و می‌خواهد که روزی چند ده‌بار، خودم را به خودم ثابت کنم! خیلی کیف دارد! خیلی‌ی‌ی!
توی دوران تحصیل، به خودم ثابت کرده‌ام که می‌توانم در سخت‌ترین درس‌ها و در دشوارترین شرایط، بالاترین و بهترین نمره را کسب کنم!
در زمینه مالی، به خودم ثابت کرده‌ام که می‌توانم استقلال داشته باشم! روی پاهای خودم بایستم! و به اصطلاح، نان بازوی خودم را بخورم! (چه اصطلاح مردانه‌ای!!!)
در زمینه شغلی، به خودم ثابت کرده‌ام که می‌توانم شغل رویایی‌ام را داشته باشم! نویسنده شوم! عاااشق این حرفه بی‌نظیر نویسندگی باشم و... هستم!
در زمینه...
در زمینه...
اما... در زمینه احساسی... نتوانسته‌ام! نمی‌توانم! و این ناتوانی اصلا خجالت ندارد! ابرازِ این ناتوانی هم اصلا خجالت ندارد!!!
من نتوانسته‌ام و نمی‌توانم به خودم بقبولانم که توی دنیا آدم‌هایی هستند که کارشان بازی با احساساتِ دیگران است! آدمی که می‌تواند سادگی و صداقتم را هدف بگیرد و مرا به ورطه اندوه بکشاند! که مرا تبدیل به سکوت کند! سکوتی ممتد و طولانی!!!
من نتوانسته و نمی‌توانم باور کنم که آدم‌هایی هستند که می‌توانند به راحتی آب خوردن دروغ بگویند! چون خودم نمی‌توانم دروغ بگویم، فکر می‌کنم دیگران هم نمی‌توانند! که به نظر من، راحت دروغ گفتن و دروغ شدن، سخت‌ترین کار این دنیاست!!!... دروغ شدن، جان‌فرساترین کار این دنیاست!!!
نتوانسته و نمی‌توانم باور کنم که یک‌سری از آدم‌ها، از روی بیکاری یا به‌خاطر شکست‌های قبلی زندگیشان، با زندگی دیگران بازی کنند! بعد، بروند پی کارشان! یعنی از کنار جاده آبان، تا انتهای اکنون و همیشه را سوت‌زنان و بی‌خیال، عبور کنند! به همین راحتی!!!
نتوانسته‌ام و نمی‌توانم باور کنم که آدم‌هایی هستند که قول‌های مردانه دروغ می‌دهند (پارادوکس وحشتناکی‌ است... قول مردانه و در عین حال، دروغ!)... آدمی که روزی 1000بار به یک‌رو بودنم خیانت کند! به متعهد بودنم خیانت کند! به عاشق بودنم خیانت کند! به دلبسته بودنم خیانت کند! به ساده بودنم خیانت کند! گند بزند به تمام باورهای زندگی‌ام؛ همان باورهایی که جان کنده‌ام تا در ذهنم بسازم‌شان! آدمی که از جنس سنگ باشد! از جنس ناجنسی! آدمی که مرا مبتلا کند به فوبیای احساس!!! فوبیای دل‌بستن!!! فوبیای دوست داشتن!!!
...آدمی که به خیال خودش می‌آید و می‌رود اما... نمی‌داند که من می‌مانم و یک جان کندنِ شبانه‌روزی برای این‌که بتوانم به زندگی عادی پیش از آمدنش برگردم! برای این‌که بتوانم خودِ خُرد شده‌ام را به خودم ثابت کنم! به خودم ثابت کنم که می‌توانم از شر تمام این باران‌های بی‌ملاحظه و تنگی‌نفس‌های بی‌اجازه، خلاص شوم! می‌توانم خودم را کنترل کنم تا از این به بعد، موقع شنیدن ابراز علاقه دیگران نسبت به خودم، استفراغ نکنم! می‌توانم تا سرحد مرگ از عشق متنفر نشوم! می‌توانم آن‌قدر نسبت به دیگران بی‌اعتماد نشوم که وقتی خورشید را در آسمان نشانم می‌دهند و می‌گویند "روز است"، در دلم نلرزم و نگویم "نه حتما مثل او(!) دارد دروغ می‌گوید! دارد نقش بازی می‌کند! حتما الان شب است!!!"
*
من (منِ نوعی) نمی‌توانم به چنین آدمی بگویم که "دلبسته شدنم را به پای حماقت و دل‌نازکی‌ام نگذار! بازگشت چندباره‌ام را به سویت، به حسابِ زرنگی خودت و قدرت کلامت نگذار! همه اینها را بگذار به پای این‌که همیشه و همچنان به تو اعتماد کردم! (اعتمااد!... واژه‌ای که این روزها دارم به خودم می‌قبولانم‌- به زور می‌قبولانم- که باید داشت!!!)".
من نمی‌توانم چنین آدمی را از زخم‌زدن‌های مکررش به تن روزگارم، منع کنم! نمی‌توانم قانعش کنم که بهتر است از یک لحظه (اصلا از همین لحظه) به احساسات دیگران رحم کند و از قتل‌عام احساس و عشق و امید و انگیزه، دست بردارد! من... من فقط می‌توانم خودم را به خودم ثابت کنم!
من می‌توانم حضور باران‌های بی‌ملاحظه و تنگی‌نفس مزمن را بپذیرم و سعی کنم... مدام سعی کنم تا آرام‌آرام از شرشان راحت شوم!
من می‌توانم به خودم قول دهم که بیش از پیش متعهد و صادق و یک‌رو باشم! بیش از پیش، از دروغ‌گویی دوری کنم! این کلیشه‌های همیشه، ارزش تکرار را دارند!!! یک‌سری از کلیشه‌ها ارزشِ هزار بار تکرار را دارند!!!
من می‌توانم به احساسات دیگران، بیشتر احترام بگذارم! مواظب باشم که به روح و روانشان زخم نزنم! امید و انگیزه زندگی را از آنها نگیرم! نامردی‌هایی را که روزگار بر من روا داشته، با نامردی در حق دیگران، تسکین ندهم! با شکستنِ دیگران، روی شکست‌هایم مرهم نگذارم! دیگران را در دام کذایی و دروغین عشقم نیندازم و با دروغ و خیانت و رفتن، آنها را به فوبیای عشق و دوست داشتن، مبتلا نکنم!
...
من می‌توانم...
من...
من هنوز و همچنان هم می‌توانم خودم را به خودم ثابت کنم! در این روزهای نورسیده و بهشتیِ اردی‌بهشت، باز هم می‌توانم...
فقط... کاش یک ‌روزی برسد به خودم ثابت کنم که می‌توانم فوبیای احساس، نداشته باشم! که می‌توانم فوبیای عشق، نداشته باشم! که... می‌توانم فوبیای دلبستن، نداشته باشم! که... می‌توانم فوبیای دوست داشتن، نداشته باشم!!!

کسی رابه کسی نیست

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما

آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام، جای تو خالی است

فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست

" هوشنگ ابتهاج "

 

زیباترین خلقت

 

پدرم میگوید کتاب


مادرم میگوید دعا


و من خوب میدانم که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گلها

شنید

دلتنگ

درگذشته وقتی لباسهایم تنگ میشد میدادم به این و آن دل تنگم راکه میخواهد...

کمرویی و در مان کمرویی

آیا تا به حال آرزو کرده اید که بتوانید حرفی را که می خواهید راحت بیان کنید؟ یا بدون ترس از تحقیر شدن احساسات قلبی خود را ابراز نمائید؟ اگر این مشکل همیشگی شماست این مقاله به شما کمک می کند که از پسش برآیید!

انسان اساسا موجودی اجتماعی است و برای زندگی اش به ارتباط و سازگاری با محیط اطراف خود نیازمند است. اما گاهی می بینیم که در میان کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان، افرادی هستند که به علل مختلف نمی توانند با محیط ارتباط مۆثر و مفیدی برقرار کنند. در این مقاله تلاش می کنیم به علل، ابعاد و در نهایت درمان این مشکل بپردازیم.

تعریف کمرویی

کسی که در مقابل افراد دیگر دستپاچه شده و احساس ناراحتی کند، و به صورت افراطی سعی در جدا شدن از جمع داشته باشد فردی کمرو است. فرد خجالتی در فعالیت های گروهی مشارکت لازم را ندارد، در بازیهای دسته جمعی شرکت نمی کند و توانایی بیان خواسته ها و نظرات خود را در بین دیگران ندارد.

 

انسان اساسا موجودی اجتماعی است و برای زندگی اش به ارتباط و سازگاری با محیط اطراف خود نیازمند است. اما گاهی می بینیم که در میان کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان، افرادی هستند که به علل مختلف نمی توانند با محیط ارتباط مۆثر و مفیدی برقرار کنند. در این مقاله تلاش می کنیم به علل، ابعاد و در نهایت درمان این مشکل بپردازیم.

نشانه های کمرویی

ناراحتی جسمی، تپش قلب، معده درد، تعریق، سرخ شدن، افکار خود تحقیر کننده، نگرانی درباره ی ارزیابی منفی دیگران، مهارت اجتماعی ضعیف، بازداری اجتماعی، دست و پاچلفتی بودن، بیزاری از نگاه دیگران، آهنگ ملایم صدا، گفتار مردد و یا همراه با ترس و لرز و ...

ابعاد کمرویی

بعد عاطفی روانی: افراد کمرو غالبا دچار اضطرات، افسردگی و احساس تنهایی شده و در برقراری ارتباط و حفظ پیوندهای عاطفی با مشکل جدی مواجه هستند. کمرویی مانع اصلی رشد مطلوب فردی و روانی شخص است. در افراد کمرو ترس از موقعیت ها ممکن است به تدریج تعمیم یافته و باعث شود که آنان از هر چیز تازه و متفاوتی بترسند. این امر می تواند منجر به بازداری احساسات شود و زمینه  ناهنجاری روانی – اجتماعی وی را فراهم کند.

بعد شناختی: در بسیاری از مواقع هوش و استعدادهای سرشار فرد به دلیل خجالتی بودن وی، پنهان می ماند. گاهی برخی کودکان و نوجوانان کمرو به رغم آنکه ممکن است فوق العاده تیزهوش و سرآمد باشند اما قدرت هوشمندی ایشان توسط دیگران به خصوص معلمان مورد ارزیابی واقع بینانه قرار نمی گیرد. کمرویی پایدار می تواند منجر به یک ترس و تنش عمومی شده، کودک و نوجوان کمرو اعتماد به نفس و جرأت تجربه ی انجام هیچ کاری را پیدا نکند و در نتیجه عملکرد او پائین تراز سطح واقعی توانایی اش بروز کند.

امام علی (ع) : از تنهایی و پراکندگی بپرهیزید زیرا انسان تنها، طعمه شیطان است همانطور که گوسفند تنها طعمه گرگ می باشد.

علل کمرویی

علل فیزیولوژیک: نقص عضو، عدم رضایت از ظاهر جسمانی خود، اختلال در عملکرد غدد فوق کلیوی، اختلال در تکلم.

علل تربیتی: مراقبت شدید والدین، عدم تفویض استقلال به نوجوان، توقع اطاعت و تسلیم دائمی از وی، خشونت و سختگیری والدین، محرومیت از محبت، ترس از تنبیه و سرزنش، تمایل خانواده به انزوا،.

علل روانی: استرس محیطی و عدم احساس امنیت، غم و اندوه شدید و مداوم، عقب ماندگی درسی، تحقیر شدن های متعدد در برابر جمع.

علل اجتماعی: فقدان مهارت های اجتماعی، مهاجرت، فقر، اعتیاد والدین، طلاق والدین.

درمان کمرویی

بخش اول – روابط والدین با هم، روابط والدین با فرزندان:

زن و مرد باید در عین صمیمیت با یکدیگر حرمت انسانی نفر مقابل را حفظ کرده و شخصیت دیگران را مورد تکریم قرار دهند. صمیمیت دلیل بی ادبی و هتک حرمت از یکدیگر نیست!

درباره ی روابط والدین با فرزندان کمرو نیز می توان از روش های زیر استفاده کرد:

**تأکید بررفتارهای مثبت فرزند جهت تقویت احساس اعتماد به نفس

** داد مسئولیت های کوچک در حد توان فرزند با هدف کسب تجربه ی موفق برای وی

** هماهنگی با معلمین مدرسه برای تقویت احساس خود ارزشمندی و موفقیت در فرد

**حضور در مجامع عمومی مثل پارک، سالن ورزشی

**ارتباط بیشتر با اقوام و فرزندان هم سن

بخش دوم – مدرسه

** مسئولیت دادن به دانش آموز در کلاس درس مثلا نماینده کلاس بشود

**در مناسبت ها و جشن ها، مسئولیت به او سپرده شود تا با مدیر، معلم و دانش آموزان دیگر ارتباط بگیرد.

** خواستن کار ازوی در کلاس و در حضور جمع و تشویق  او هنگامیکه کار را انجام داد

بخش سوم – آموزش مهارت ها و مشاوره فردی

گاهی اوقات احساس کمرویی طبیعی است ولی ما می توانیم یادبگیریم علیرغم آن احساس، خود را اجتماعی تر کنیم. مثلا:

**در برخی موفقیت های اجتماعی که برایتان سخت است احساس کنید بازیگر هستید و ادای آن نقش را در آورید!

**از موقعیت های کوچک و راحت شروع کنید و کم کم سختش کنید

** آماده سازی: مطالبی که میخواهید بگویید یا کنفرانسی که میخواهید بدهید را روی یک کاغذ بنویسید و آن را جلوی آینه تمرین کنید.

**سلام کردن: به افرادی که می شناسید سلام کنید و صبح بخیر بگویید. به دیگران لبخند بزنید و واکنش آنها را ببینید.

**تلفن: به مکانی عمومی (مثلا کتابخانه) تلفن بزنید و مثلا درباره ی شرایط عضویت سۆال بپرسید

** رادیو: به یک برنامه رادیویی زنگ بزنید و نظر خود را بگویید

** به 118 زنگ بزنید و شماره ای را بگیرید

**ملاقات با افراد جدید: درباره ی مسائل مشترک بین خود و آنها و نیز درباره ی علائق افراد سۆال بپرسید سۆال پرسیدن در این مواقع روش مۆثری است.

** مطالعه و صحبت کردن: درباره ی مسائل سیاسی، اجتماعی، نقد فیلم، روزنامه، کتاب های جدید و .... اطلاعاتی کسب کنید هم بخوانید هم با دیگران درباره شان صحبت و تبادل نظر کنید.

۷ دلیل اصلی که شما احساس شادی نمی‌کنید!

۷ دلیل اصلی که شما احساس شادی نمی‌کنید!

گروه اینترنتی پرشین استار | Die Hard Group

چند نفر از افراد دور و بر شما، شاد نیستند؟

چند نفر از آن‌ها لبخند بر لب دارند و واقعاً شاد هستند؟

اکثر افراد پیرامون ما شاد نیستند. چرا این‌گونه است؟

کجای راه را اشتباه رفته‌ایم که به اینجا رسیده‌ایم؟

ادامه نوشته

تست خود شناسی!!!

آزمایشی ساده برای اینکه بفهمید احساستی هستید یا منطقی؟ من که خودم هر چی امتحان کردم، فهمیدم احساساتی هستم ! خودم را نمی‏ توانستم گول بزنم و به خودم بگویم آدم احساساتی نیستم. با این حال از احساساتی بودنم خیلی هم خوشحالم. شما چه‏ طور؟!

امیدوارم از این نعمت بزرگ خداوند محروم نباشید. . .

ادامه نوشته

موفق ترین افراد چگونه تصمیم می گیرند؟ تا به حال فکر کرده اید افراد موفق چطور مهمترین اولویت های زندگی شان را کشف می کنند و بعد بی وقفه به آن عمل می کنند؟ همه درباره افراد خیلی موفق زیاد خوانده ایم و حالا دیگر وقتش شده به تصمیماتی که آنها را موفق می کند نگاهی بیندازیم.       

ادامه نوشته

فاطمه مقیمی، بانوی میلیاردر ایران زمین

يكي از زنان ثروتمند و كارآفرين ايراني دلايل موفقيت خود را براي شما مي‌گويد: براي ثروتمند شدن و به موفقيت رسيدن لازم است به قله فكر كنيد و روي كوهپايه‌ها چادر پهن نكنيد!

ادامه نوشته

روابط بین پسر ودختر چگونه باید باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه نوشته