من و غروب جاده
جمعه 15 بهمنماه سال 1389 15:59
دیدم دلم گرفته هوا ی گریه دارم تو این غروب غمگین دور از رفیق و یارم * دیدم دلم گرفته دنیا به این شلوغی این همه آدم اما من کسی رو ندارم ** دیدم غروبه اما نه مثل هر غروبی پهنا ی آسمونو هرگز ندیده بودم از غم به این شلوغی *** دیدم که جاده خسته س از اینکه عمری بسته س اونم تموم حرفاش یا از هجوم بارون یا از پلی شکسته س اونم...