آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

خوشحالی یعنی فرداتولــــــدمه

خوشحالی یعنی فرداتولــــــدمه
20مهررررررررررررربهترین روزدنیاست
❤تولـــــدم مبــــــــارک❤

عکس و تصویر خوشحالی یعنی فرداتولــــــدمه ۲۹خـــــردادبهترین روزدنیاست ❤تولـــــدم مبــــــــارک❤ 

میگن تولدمه پس تولدم مبارک

عکس تولدم مبارک طراحی شده روی چوب

امروز چند شنبه است؟
چندم کدام ماه از کدام سال است؟
چیزی به یاد نمی آورم جز اینکه امروز اکنون است و اینجا زمین و من ب دنیا امدم.
پس به رسم عادت تولدم مبارک 
امسال فرقش اینه که یاد گرفتم که آرامش در نداشتن انتظار از دیگران ... ممنون از اونایی که به یادم بودن

قیصر امین پور...

کوله باریست پر از هیچ

                که بر شانه ماست

گله از دست کسی نیست،

              مقصر دل دیوانه ماست...!

ر

دل

ﺩﻟﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷــــــــــــﺪ ...



 ﺷﺎﺩﺗﺮﯾﻦ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺎ، ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪ



 ﺷﻠﻮﻏﺘﺮﯾﻦ ﻣﻜﺎﻧﻬﺎ، ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭُﺧﺖ ﻣﯽ ﻛﺸﻨﺪ



 ﻭ ﺷﺎﺩﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ !



 ﺩﻟــــــــــــﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ...



 ﻧﻘﺾ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻫﺎ



 ﺩﻝ❤ ﻛﺠـــﺎ ? ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻛﺠـــﺎ?ر

فروغ...

 

نه آرامشت را

به چشمـﮯ

وابسته کن،

نه دستت را

به گرماے دستـﮯ

دلـــــــــخوش...

چشمها بسته میشوند و

دستــها مشت میشوند...

و تو مـﮯمانـﮯ و

یک

دنــــــــیا

تــــــــــنهائی.

 

فروغ فرخزاد 

ای زندگی بردار دست از امتحانم

 

 

ای زندگی بردار دست از امتحانم

چیزی نه میدانم نه می‌خـواهم بــدانم

دلسنگ یا دلتنگ، چون کـوهی زمینگیر

از آسمان دلخــوش بــه یک رنگیـــن‌کمانم

کــوتـــاهی عمــر گــل از بــــالانشینـــــی‌ست

اکنــــون کــــه می‌بیننــد خــــــارم، در امانــــم

دلبستــــــــه‌ی افلاکـــــــم و پابستـــــــــه‌ی خاک

فـــــــــواره‌ای بیـــــــــن زمیـــــــــن و آسمانم

آن روز اگر خــود بال خــود را می‌شکستم

اکنون نمی‌گفتـــــــم بمانـــــــم یا نمانـم؟!

قفل قفس باز و قنـــاری‌ها هـــراسان

دل‌کندن آسان نیست! آیا می‌توانم؟

 

فاضل_نظری

تا شقایق هست زندگی باید کرد

 

 

احساس می کردم اگر اوضاع همین طوری بماند دق می کنم...

اوضاع همان طور ماند و دق نکردم!

همه مان اینگونه ایم.

لحظه های گَندی داریم که تا مرز سکته پیش میرویم! اما میگذرد.

هیچ وقت حرف سربازی که بدون پاهایش از جنگ برگشت را فراموش نمیکنم:

" من فوتبالیست خوبی بودم!

اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم،

تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم".


شاهین شیخ الاسلامی

دلتنگم

 

 

دلتنگی آدم را به خیابــــان می کشد

دلتنــــــگم!

و مردم نمی فهمنــــــــد

قـــدم زدن -گاهی-

از گریــــــه کردن غم انگیــز تـــــــر است!

 


اهورا_فروزان

ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ِﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ !

 

 

ﺷﺎﻣﻠﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :

ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ ...

ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ ...

ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ .

ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ ...

ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ

ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ :

ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ِﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ !

من هنوز منتظرم

نامت را که می‌برم

در گلدان صدایم

نیلوفری وا می‌شود

تا در عطر سادۀ عشق

رؤیایی در من تعبیر شود ...

 

نتیجه تصویری برای موندنی ترین مسافر تا ابد خدانگهدار

سکوت

حرف زیاد است …

اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.!

گاهی فقط باید رفت …

چیزی شبیه کم آوردن

گاهـــــی ســکــوت….

یـعـنـــی کــلــی حــرف !!!

ک حـــال زدنــش رو نــــداری

مـــی خـــواهــم ســـکــوت کــــنـــم

دیـــگــر نـــای حـــرف زدن نــــدارم...

سال نو مبارک

دراین هوای بهاری، شدم دوباره هوایی

بهار میرسد، اما ... بهار من! تو کجایی؟

....

شما که سواد داری،
لیسانس داری ، روزنامه خوونی
با بزرگون میشینی،
حرف میزنی ، همه چی میدونی
شما که کله ت پُره،
واسه هر چی که میگن جواب داری،
در نمیمونی
بگو از چیه که من دلم گرفته …!
راه میرم دلم گرفته،
می شینم دلم گرفته،
گریه می کنم ، می خندم،
پا میشم ، دلم گرفته !
محمد صالح اعلا

.....

paeez (1)

وفادار ترین فصل خداست،
حافظه ی خیس خیابان های شهر را،
همیشه همراهی می کند،
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال عاشق تر از گذشته هایش،
گونه های سرخ درختان شهر را،
می بوسد و لرزه می اندازد به اندام درختان،
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق،
برای لمس تن زمین که گاهی افتادن،
نتیجه ی عشق است.

من

 ﻣــــﺮﺍڪه میشناسی؟؟ ﺧﻮﺩﻣﻢ. . . 

 ﮐسی ﺷﺒﻴــﻪ ﻫﻴـــﭽڪﺲ،

 کمی ﮐﻪ ﻻﺑﻪ ﻻی ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﮕﺮﺩی ﭘﻴﺪﺍﻳﻢ میﮐنی،
 ﺷﺒــﻴﻪ ﭘﺴــــــــــﺖ ﻫﺎﻳﻢ ﻫﺴﺘـﻢ،
 "ﻏﻤﮕﻴﻦ.. ﻣﻬﺮﺑﺎڹ.. ﺻﺒﻮﺭ.. کمیﻫﻢ ﺑﻬـﺎﻧﻪ ﮔﻴـﺮ"
ﺍﮔـﺮﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍﺑﻴﺎبی ﻣﻨﻢ ﻫﻤـﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺍﻡ،
 ﺷﺒﻴﻪ ﺑـــﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎییزی،ﺍﺯﺷﻠﻮﻏــی ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻭر،
 ﻭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬــﺎﻳی ﻧﺰﺩﻳـﮏ،دلٺنگی ام را جار نمی زنم،
 ناراحتی ام را نشان نمی دهم،دلم کہ میشکند،
 شاید سڪوت ڪنم، اما از درون طوفانی میشوم،
 به جای شڪسٺن شیشہ و فریاد زدن،
 فقط بغض می ڪــــــــــنم.

·٠•●✿ من و تنهایی ✿●•٠·˙

نـشـــانی ام را می خـواســـتـی ؟
هــمـان مـحـلــه ی قـدیـمی پـائـیـز !
مـنتـظرم هـــنـوز ...
اما زرد
اما خشــڪـ
گاهی بیـاد می آورم تــو را
زیـر پـا ڪه می مـــانـم ...
 

««« بــــــاران »»»

مدتیست دیگر زیر باران خیس میشوم


نه امیدی به چتری دارم


نه دستی که دنیای دو نفره ی ما را زیر یک چتر پیوند دهد


باران که میشود آهسته گریستن را دوست دارم


نه نگاهی چشمان خیسم را دنبال میکند


و نه کسی که بپرسد حالم چیست


مدتیست باران حال دگری را به من نشان داده


حالی که تو بودی درکش سخت بود

.............

می ترسم از آدم ها ...
آدم هایی که دست می گذارند روی تنهایی ات ...

مجوزِ ورود می گیرند ...
و تنهاترت می کنند ...
آدم هایی که سایه می اندازند روی سرت ...
و بی تفاوت، سایه سنگین می کنند ...
آدم هایی که ساده می گیری بودنشان را ...
و سخت می کنند گذرِ لحظه هایت را ...
آدم هایی که کوهِ معرفت می شوی برایشان ...
و آنها مدام می لرزانندت با آتشفشانِ بی معرفتی هاشان ...
آدم هایی که به هزار و یک خاطره، دلبستۀ شان می شوی…
و انها بی تفاوت میگذرندو میروند ...

::::

ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ

ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ
ﻭ ﻫﻤـــﻪ ﺁﺩﻡ ﻫــــــﺎ ﺭﺍ ﺧﻨــــــــــــﺪﺍﻧﺪﻡ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﺑـــــــــــﻮﺩ ﮐﻪ ﺻــــــــﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ
ﮔـــــــــﻮﺵ ﻫﻤــــــــــــﻪ ﺭﻭ ﮐﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺍﻣﺎﺣﺎﻻ
ﺻـــــــﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺣﺘﯽ ﺧـــﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻡ
ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ... . ﺑـــــــــﺎﺭﺍ ﻥ!
ﺩﻟﻢ ﺩﺭﯾﺎ ... ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ... ﺩﺭﯾــــــــــــــــــﺎ !
ﺩﻟﻢ ... ﺩﻝ ... ﻣﯽ ﺧـــــــــــــﻮﺍﻫﺪ ...
چند یست در سکوت
زندگی می کنم

کاش کسی درک می کرد سکوتم از رضایت نیست.. 

Happy Christmas


Everything is possible,
Hope makes everything tells him,
Love makes all things beautiful, yes,
I hope you have all got for Christmas.

Happy Christmas

 My love.

....,,,,

ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییز
همه شبهای دلتنگی
بدون تو شب یلداست ...

معصومه صابر

زمستان است ...

پاییز هم رفت.

با همه زیبایی هایش

و زمستان امد با تمام زیبایی هایش

زیبایی ها را ببینیم...

به کجا رسیده ام...

رسیده ام به آن جا که دوست دارم گم شوم ، در خودم ، در شهرم ، در دنیا و در تو....

رسیده ام به انتها ...

به ته همه ی چیزهایی که فکر می کردم روزی طعم خوشبختی می دهد...

رسیده ام به آن جایی که هیچ چیز برایم رنگ و بویی ندارد ،

رسیده ام به آخر 
حالا دیگر کلمات هم در تنهایی هایم همراهی ام نمی کنند .

میان واژه ها سرگردان شده ام .

اکنون سکوتم ،طعمِ شعر می دهد....

اشک هایم ،طعمِ تنهایی.....

و دست های ساکت و صبورم روزهای برفی و سرد زمستان را زندگی می کند.

من در کدام واژه گم شده ام ؟

در پیچ کدام خاطره تورا گم کرده ام؟

نام تو را در کدامین زمزمه ی تنهایی از یاد برده ام؟

من کجا خودم را جا گذاشته ام؟ در کدام نگاهت؟ در کدام لبخندت؟

من در کجا شکستم ؟ در کدام گریه ؟ در کدام اشک؟ در کدام سکوتِ تلخ خانه؟

در کدام رفتن؟ من در کدامین لحظه سکوت کردم؟

در کدامین سال ؟ کدامین روزدر اعماق تنهایی و انزوای خود سقوط کردم؟

من در کدامین بهار زندگی را با زمستان پیوند زدم؟

وقتی برای طلوع دوباره هست؟

آسمان ابری است .خیال باریدن دارد و نمی بارد ،

همچون دل من ...

.....

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود


این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

 

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد......


دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟


گله هارابگذار!


ناله هارابس کن!

 

تابجنبیم تمام است تمام!!


مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت....


یاهمین سال جدید!!


بازکم مانده به عید!!


این شتاب عمراست ...


من وتوباورمان نیست که نیست!!

 

زندگی گاه به کام است و بس است؛


زندگی گاه به نام است و کم است؛


زندگی گاه به دام است و غم است؛


چه به کام و


چه به نام و


چه به دام...


زندگی معرکه همت ماست...زندگی میگذرد...

 

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛


زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛


زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛


چه به راز


و چه به ساز


و چه به ناز...


زندگی لحظه بیداری ماست زندگی میگذرد

پاییز

بوی یلدا را میشنوی؟

انتهای خیابان آذر...


باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان..


قراری طولانی به بلندای یک شب..


شب عشق بازی برگ و برف...

پاییز چمدان به دست ایستاده !


عزم رفتن دارد...


آسمان بغض میکند... میبارد.


خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست

داشتنیست...

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز...


و... تمام میشود

پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی،


رفتنت به خیر...


سفرت بی خطر 

دلتنگی های من

حرمتها که شکسته شد


مسیح هم که باشی،


نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...

 

آنچه در دستت بود،


امانتی پنهان بود که حراج شد،


آنچه نباید بگویی گفته شد،


فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!


حرف، حرف ویران کردن دل است،


نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!

 

"دلی که ویران کردی، قصری بود که خود ساکن آن بودی"


راستی حالا که خود را بی خانه کردی،


با آوارگیت چه میکنی


لابد به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری..

تنهایی

5v7peipcqiwzp09picd.jpg

Solitude means

No Oneُs heart fits your heart

تنــهاییـ ـــ ــ ــ ـ ـ ـ

یعنــــ ـــــ ـــــــ ـــــــ ــــــی:

دل هیـ ــ ـــ ـــ ــــ ـ ـــ ــ ـ ـچ کســــ

سـ ـــ ـــ ـایز دلتــ ــ ـــ ـــ ـ نیســ ــ ــ ـــ ـــتــــ

پاییز

مـــن دخـــتـــری از تـــبار پـــاییـــزم

بـــا احـــساســـاتی پاییـــزی

دخـــتری کـــه چشـــمـــانـــش

زیـــاد ابـــری و بـــارانـــی میـــشود

دختــری کــه مثـله پـایــیز جــانـش را میـــدهـــد

بـــرای کــسی کـه بـهــارش باشــد

هرچـــند مـــاننـــد بـــهـــار پـــاییـــز را زود از یـــاد ببـــرد!

و دل این دختـــر ماننـــد بـــرگ هـــای پایـــیزی نـــازک اســـت و زود میشـــکند

آری!

 مـــن دخـــتر پـــاییـــزم!