آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

باران

باران خیال جالبی ست
در ازدحام غصه ها
در اجتماع قصه ی پر غصه ی بی انتها
باران خیال مبهمی ست
وقتی خیالت درهم است
وقتی نگاهت ساکت و
وقتی لبانت بسته است
باران صدای عاشقی ست
وقتی که می بارد ولی
وقتی که چشمی خیس و تر

آرام می گیرد کمی
امشب هوا بارانی است
افکار من هم قاطی اند
چشم و لبانم خسته و
امشب دلم طوفانی است
چشمان من نمناک و سرد
امشب سکانس آخر است
آرام میمیرم ولی
فریاد من طولانی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد