آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

مرگ....

خســــ ـــــته ام

انقدر خسته که نای نوشتن ندارم

دلم خسته تر

انقدر خسته که نای شکستن ندارد

من و دلم باهم خسته ایم

ای خدای خسته دلان

به من و دل خسته ام

ارامشی ده

ارامشی همیشگی

ارامشی از جنس مرگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد