آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

برو

به رسم شهر دلتنگم نگاهم را زیارت کن

نگاه پرنیازم را به چشمانت تو دعوت کن

تو می گفتی اگر رفتم حلالم کن غمی دارم

برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم

برو باشد ولی شب ها اگر دیدی بد آهنگ است

بدان من گریه می کردم ،از دنیا دلم تنگ است

من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم

ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن

نگو رفتن خداحافظ، کمی دیگــر معطــل کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد