آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

دلتنگم

گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها ، گوشه ای می نشینم ، و حسرت ها را میشمارم ، باختن ها و صدای شکستن ها را ، نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد