آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

عارفانه

چرا مردم قفس را آفریدند؟

چرا پرواز را از شاخه چیدند؟

چرا پروانه هارا ژر شکستند؟

چرا آواز ها راسر بریدند؟

اگر این ماهی ها رنگی نبودند؟

در این تنگه به این تنگی نبودند؟

اگر همسایه ها همسایه بودند

همه دیوار ها رنگی نبودند..... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد