آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

اشک و لبخند

گاه تنها با یک ( آه ) سبک می کنم دلم ...

گاه یک دنیا فریاد هم حریفِ غمم نمی شود ...

و من ... در میانِ دریایی از قطره هایِ دلم ...

تا همیشه غوطه می خورم ...

در میانِ  اشک ها و لبخندهایی که دوستشان دارم ...

اشک ها و لبخند هایی که  ... معنایِ حیاتِ مَنَند ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد