آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

این روزها غمگین تر از آنم که غم نبودنت را به گریه بنشینم

باور کن گریه کفاف دلم را نمی دهد!!!!!!!!

برای

          مرگم

                   کمی دعا کن

نظرات 2 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلام لیلی جان

بسیار زیبا بود باور کن گریه کفاف دلم را نمی دهد

کهنه زخم خاطراتت سینه ام راچاک کرد

پیکر بی جان دل را در کناری خاک کرد

سوز دل راگر چه آب فرقتت بر باد داد.

لیک چون یعقوب ما راشهره افلاک کرد

جام وصلت کام دل را جرعه ای مهمان نگشت.

جام درد آلود هجرت سینه را غمناک کرد

افسانه پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ

لیلی جان
عزیز دل برای تایید نظرات سمت راست وبالای نظرات مربع کوچکی است که نام پست را جلوی همون مربع کوچک نوشته شده روی آن کلیک کن تا تیک بخورد بعد قسمت پایین *گزینه ی تایید نظرات* را انتخاب کن .نظرات تایید خواهد شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد