آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

خدایا.....................

خدایا صدایم را می شنوی؟
من اینجام! نگاهم کن! نه اونجا نه
می تونی منو ببینی بین این همه ادم
دستم رو می گیری می خوام بیام پیشت!
می خوام بغلت کنم
می خوام تو اغوشت حرفه دلم رو بزنم!
دلم برات یه ذره شده
اما اگه دلی باشه!
چقدر من بدم..بذار بدونم نگاهم می کنی
بی معرفت! بدها هم دل دارند
نمیشه فقط خوب ها رو دوست داشته باشی پس ما چی!
خسته ام!خیلی! باور کن از این دنیا از این ادم ها ازاین....
دیگه از دیدن دوری ادم ها از خودم هم دور شدم
دیگه باورندارم من جانشین تو در زمینم!
هرروز منتظر یه اتفاق بدم
راستی امید چی بود؟مثل این که فراموشی گرفتم نه باورکن! نگرفتم
کاش بچه بودم کاش تنها غم زندگی ام عروسک پشت شیشه بود
کاش همیشه تنها بدی ادم ها تو نخریدن اسباب بازی برام خلاصه می شد
نمیدونم به خدا نمیدونم چرا دیگه ادم ها همدیگر رو دوست ندارند
نمیدونم قلب پاکی که بهمون دادی به کدوم بهانه به سیاهی فروختیم!
نمیدونم! نمیدونم !نمیدونم
می بینی قلبی که باهاش قرار بود عاشقت باشیم چه زود می شکننش!
می بینی دیگه حتی افتابگردون هم خورشیدشو تو این همه سیاهی پیدا نمیکنه!
بذار بذار پیشت بمونم
ای تو تنها خوب دنیا
بذار خوبی رو فراموش نکنم بذار
می خوام تو اشک هام رو پاک کنی
می خوام دست های گرمت قلب سردمو زنده کنه
نذار از پیشت برم من اون ادم..رو دوست ندارم!
بذار بمونم زمینت مال ادم هات!من نمی خوامش
من فقط تورو می خوام
فقط تو فقط تو!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد