آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

خداحافظ

آرزوهای من دفن شد

اگر امیدی به رهایی بود

برای همیشه دفن شد

و دنیای من به تاربکی ابدی فرو رفت

و چیزی به نام قلب در وجودم

تا ابد از صفحه روزگار محو شد

و قلب کوچک من آنقدر بی صدا مرد

که حتی کرکسها هم نجنبیدند

آی مردم!

اینجا حراج احساس های بی خریدار من است.


همونی شد که میخواستی

همونی شد که نمیخواستم

رفتنت به سلامت.

فانوس رو هم ببر.

تویی که آینده ی نامعلوم در پیش رو داری.

حال من معلومه. سیه روز که فانوس نمیخواد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد