آرزوهای من دفن شد
اگر امیدی به رهایی بود
برای همیشه دفن شد
و دنیای من به تاربکی ابدی فرو رفت
و چیزی به نام قلب در وجودم
تا ابد از صفحه روزگار محو شد
و قلب کوچک من آنقدر بی صدا مرد
که حتی کرکسها هم نجنبیدند
آی مردم!
اینجا حراج احساس های بی خریدار من است.
همونی شد که میخواستی
همونی شد که نمیخواستم
رفتنت به سلامت.
فانوس رو هم ببر.
تویی که آینده ی نامعلوم در پیش رو داری.
حال من معلومه. سیه روز که فانوس نمیخواد.