رفتی ......
باید می شد ..........
خار و گل بودیم ما شاید ............
به هم نمی رسند خار و گل ..........
من خارت بودم گلم ...........
شاید نباید تند میرفتم ..........
نباید دست خواهان تو را زخمی می کردم .......
بیزار بودی از من و من ولی راضی از این حس تو ...........
امّا نه ! .......
اگر دلم طاقت این حسّ تو را داشت ! ........
رهایت نمی کردم تا تورا از برم دستچین کنند ...........
گلم می دانم بی من از رنگ و رو می روی ........
بی من مثل من می شوی : خشک ، بی آب ، مشتاق ........
شاید نه ! حتما باید می شد تا بعد از زبر شدن تو را نخواهند !
دور اندازند !
زیر پای من !
عشق قدیمت !
که از او بیزار بودی !
حال، مرا بخواه ! .........
که من نیز خشک و بی آب و مشتاق تو را با تمام وجود میخواهم .........
ولی دیگه این وصلت مانند قبل نمیشه....
میشه؟