آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت

سفری بی همراه، گم شدن تا ته تنهایی محض

یار تنهایی من با من گفت:هر کجا لرزیدیاز سفرترسیدی

تو بگو، از ته دل من خدا را دارم…  

 

 

خدایا از تو معجزه میخواهم

معجزه ای بزرگ در حد خدابودنت

تو خود بهتر میدانی معجزه برای من چه معنایی دارد …

ناامید نیستم …فقط …. 

التماس دعا و خدانگهدار

نظرات 1 + ارسال نظر
رامین چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

زیبا بود
نام بلاگتان مرا جذب کرد
سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد