آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

عشق

می دانم

آری می دانم روز مرگم هم آرام و بی صدا بر من غلبه می کند

مثل احساسم که آرام و بی صدا گم می شود

یا مثل دلم که آرام و بی صدا می شکند

آنگاه که طوفان غم ها مرا از پا در می آورد

آن روز که قامتم ، روحم و دلم دیگر حس حیات ندارند

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

آنگاه که طوفان غم ها مرا از پا در می آورد.امیدوارم این طور نشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد