آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آنجا و اینجا ...

اینجا آسمان ابریست ،

آنجا را نمیدانم...

اینجا شده پائیز ،

آنجا را نمیدانم...

اینجا فقط رنگ است ،

آنجا را نمیدانم...

اینجا دلی تنگ است ،

آنجا را نمیدانم...

 

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است!

نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ...

 

استاد دکتر علی شریعتی

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر کاغذی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام لیلی جان این حرفا چیه فقط یه درد ودل بچگونه بود...رمزش 1 است منتظرتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد