مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی
درباره من
دختری آروم و مهربون و صادق و رک...اگه یکی با احساساتم بازی کنه داغون میشم...به اصول و اعتقادات پایبندم و اعتقاداتم رو با هیچی عوض نمیکنم...متعهد و مسولیت پذیرم....همیشه سعی میکنم با همه با مهربونی رفتار کنم....دلم نمیخواد کسی ازم برنجه...خیلی صبورم و تحملم در برابر مشکلات زیاده ...از دروغ و حسادت و بی ادبی و خیانت بیزارم و توو زندگیم فقط دنبال یه آرامش قشنگ و همیشگی ام....
عاشق شعرم مخصوصا شعرهای
دکتر علی شریعتی
سهراب سپهری
حمید مصدق
جبران خلیل جبران
دکتر علی شریعتی میگه:
کسی را که دوست داری دوستت ندارد...کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداری...اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آئین زندگانی به هم نمی رسند و این رنج است...زندگی یعنی این...
و مورد سوم سخن دکتر شریعتی بزرگترین رنج زندگی لیلی ست...
خـاطرمـان بـاشــد شـاید سـالها بعـد در گـذر جــاده ها بی تفـاوت از کنـار هم بگــذریم و بگوییــم ایـن غـریبه چــقدر شبیــه خــاطراتم بــود...
ای مسافر ای جدا ناشدنی گامت را آرام تر بردار از برم آرام تر بگذر تا به کام دل ببینمت بگذار از اشک سرخ گذرگاه ت را چراغان کنم ای مسافر بیا که جاده ی احساس چشم انتظار قدم های مهتابی تو در تاریکی شب است...
ادامه...
می شنود
بلند تر صدایش کن بانو!
خداوندا
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان
من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم
خداوندا
... من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس
من از نارفیقیهای این دنیا میترسم
خداوندا
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چو مرداب میترسم
خداوندا
من از مرگ محبت ،من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک میترسم
خداوندا
من از ماندن میترسم ،من از رفتن میترسم
خداوندا
من از خود نیز میترسم
خداوندا پناهم ده
سلام
مالک ملک وجود، حاکم رد و قبول
هر چه کند عیب نیست، ور تو بنالی جفاست!!