آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

هوای خطر...

جواب سـؤالــم تـو  باشـی اگــر،

ز دنیــا نـدارم ســـؤالی دگـــر

که من پاسخی چون تو می‌خواستم

مبــاد آرزویــم از این بـیش‌تر!

نشستم به بامی که بامیش نیست

شگــفتا: دلـم می‌زنـــد بــازتر!

نفس‌گــیر گــردیده آرامشــم؛

خوشــا بــارِ دیـگر، هوای خـطر!

برآن است  شب تا بخوابم؛ که شب

بـزن بــاز بــر زخــم من، نیـشتر!

دلم جـُرأتـش ذرّه‌ای بیـش نیست

تو ای عشـق، او را بـه دریـا بـبـر!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد