خداجون عدالت کجای دنیاته؟؟؟
آن یکی چشم تا بگشود اشک چشم مادرش از غم شد سرازیر......
ای خدا نان خوری دیگر
از کجا آرم خورانم کودکانم را؟؟؟
سوی دیگر کودکی چشم بگشود
شور و غوغا شادی و همهمه بر پا
به چه نوزادی خدایا شکرت
می آمد از هر سو سیل تبریک و هدیه و کادو
کودک اول رفته رفته رشد می کرد اما مدرسه هرگز
نیست بازی گم شده لبخند
کودک دوم کفش زیبایی به پا
می دوید.....بر تنش بود جامه ی دیبا
کودک اول:واکسی آقا......!!!
چون که میزد کفش او را واکس در دلش آهی...
ای خدایا
کودکم من.....اونیز یک کودک
نیست یک با یک برابر......
..............نام این عدل است؟؟؟؟؟؟؟؟