آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

عدالت کجای این دنیاست؟؟

خداجون عدالت کجای دنیاته؟؟؟

آن یکی چشم تا بگشود اشک چشم مادرش از غم شد سرازیر......

ای خدا نان خوری دیگر

از کجا آرم خورانم کودکانم را؟؟؟

سوی دیگر کودکی چشم بگشود

شور و غوغا شادی و همهمه بر پا

به چه نوزادی خدایا شکرت

می آمد از هر سو سیل تبریک و هدیه و کادو

کودک اول رفته رفته رشد می کرد اما مدرسه هرگز

نیست بازی گم شده لبخند

کودک دوم کفش زیبایی به پا

می دوید.....بر تنش بود جامه ی دیبا

کودک اول:واکسی آقا......!!!

چون که میزد کفش او را واکس در دلش آهی...

ای خدایا

کودکم من.....اونیز یک کودک

نیست یک با یک برابر......

..............نام این عدل است؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد