آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

و بگیریم پند از دگران . . .

بودند کساتی که پیش از ما ، گفتند وداع با دنیا
بستند چشم را آخر بار ،گفتند یا خدا یا الله
رفتند از این مهلکه بازار به سرایی دیگر
ودانستن، شنیدن کی بود مانند دیدن
باشد که نباشیم ، چون اینان
برویم از دنیا ، بی خبر از همه جا
بیخود این سو و آن سو نرویم
نگذاریم به بیراهه رود ، این شاه راه
هر چه خواستیم نکنیم ، هر چه گفتند نبریم فرمان
و نگوییم آخر کار
این نبودیم ما
و تقدیر داشت تقصیر این بار !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد