آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

ای امید دل من کجایی؟

ای امید دل من کجایی
همچو بختم کنارم نیایی
آشنا سوز و دیر آشنایی
یا بلای دل مبتلایی
بیوفا بیوفا بیوفایی
تو غارتگر عقل و هوشی
به آزار جانم چه کوشی
چو نی دارم در جان خروشی
تو غارتگر عقل و هوشی
به آزار جانم چه کوشی
چو نی دارم در جان خروشی
چه خواهم از تو جز نگاهی
چه خواهی از جانم چه خواهی
ندارم جز عشقت گناهی
ندارم جز عشقت گناهی
بر سیه بختی من گواهی
چون دو چشم مستت دل سیاهی
کو به غیر از آغوشت پناهی
آتشی سر کشی فتنه جویی
آفتی خانه سوزی گناهی
عشق من جان من را چه کاهی

ماه من مجلس آرا تویی تو

عشق من شادی افزا تویی تو

روشنی بخش دل ها تویی تو

راحت جان شیدا تویی تو

سر گران از چه با ما تویی تو

نظرات 3 + ارسال نظر
سامان جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.fuwo.blogsky.com

خیلی زیباست

یوسف جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://khalvatedelman.blogsky.com

با سلام... دوره دانشجویی دوره بسیار جالبیه!... جالب از جهات مختلف!... به نظر من بدترین چیزاش سه چیزه!... یکی زندگی خوابگاهی!... یکی شب امتحانی درس خوندن!...و یکی هم مسائل عشق و عاشقی!... در رابطه با این سومی بحث فراوونه ولی من که چند سالیه از دانشگاه فارغ شدم به این نتیجه رسیدم که نزدیک به ۹۰ درصد عشقای دانشگاه پوچ اند!!... شایدحرفمو قبول نداشته باشی چون موقعیکه سال اول بودم همین حرفو یه بنده خدایی زد و تو دلم بهش خندیدم ولی الان متوجه شدم که حق با اون بوده و من چون اون موقع کم تجربه بودم نفهمیدم داره چی میگه!!... حالا اگه خواستی بعداْ بیشتر براتون توضیح میدم... موفق باشی... یا حق...

یوسف شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ب.ظ http://khalvatedelman.blogsky.com

سلام خواهر خوبم... ممنون از اینکه سر زدین... مطلبتونو که خوندم یاد این شعر افتادم... اگه یادتون بیاد تو سریال کیف انگلیسی خونده میشد...

گشته خزان نوبهار من، بهار من
رفت و نیامد نگار من، نگار من
سپری شد شب جدایی
به امیدی که تو بیایی
آخر ای امید قلبم
با من از چه بی وفایی!؟...
من یه اعتقاد جالبی جدیداً دارم!... موقعی که سریال کیف انگلیس پخش میشد دوم دبیرستان بودم!... اون موقع شاید مثل همه جوونای ایرونی با دنیای شیرین عشق زندگی میکردم!... دنیای افسار گسیخته،شدید و بی منطق!... با همین حال و هوا وارد دانشگاه شدم!... متاسفانه بعدها متوجه شدم آنچه که ما در آن سیر میکنیم فقط و فقط مال فیلم و سریالهاست!!!... و به نظرم عامل بدبختی ما جوونای ایرونی هم همین فیلم و سریالها هستند!!... همه چیز در فیلم و سریالها امکان پذیر است اما من در دوره دانشگاه متوجه شدم اولین ویژگی عشق باید منطقی بودن آن باشد و بس!!...
پی نوشت: با اجازه لینک شدید... انشالله بیشتر بهتون سر میزنم...
سربلند و پیروز باشی در پناه خدا... یا حق...

مرسی دوست عزیز کاملا موافق حرف منطقی شما هستم تمام فیلم ها وسریال های ایرانی علاوه بر این که آموزنده نیستن اصلا انحرافی هم دارن موفق باشی من هم شما رو لینک می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد