آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

رویا

بی قرارم بی قرارم بی قرار

خسته ام از لحظه های انتظار

بی قرار از این سکوت بی دلیل

مانده ام در باغهای بی بهار

با تو خواهم گفت ای معنای عشق

از شکوفه از شکوه چشمه سار

با تو حرفی دارم از امیدها

از صدای لحظه های ماندگار

تو روانی پاکتر از آبها

سبزتر از باغهای بی شمار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد