آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

گریه

من از این پس به همه عشق جهان می خندم ،

 به هوس بازی این بی خبران می خندم ،

 هرکه آرد سخن از عشق به او می خندم ،

 خنده ی من از گریه غمگین تر است ،

کارم از گریه گذشته است به آن می خندم

نظرات 5 + ارسال نظر
دریا جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

سلام عزیزم بیا آپم
راستی خیلی شعرت قشنگ بود خیلییییییییییییی

پیمان جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام ...

مرسی که سر زدی. خیلی دلتنگی. ولی بالاخره یه روزی یه جایی یه جوری همه چی درست میشه.

ساحل شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.avayenagofte.blogfa.com

سلام گلم.ببخشید...خودت که دیگه در جریانی...امتحانانا...
اما یادت هیچ بهونه ای رو قبول نمیکنه..!!
ممنون که بهم سر زدی و ممنون که به یاده منی.
موفق باشی گلم...
بازم میام ومنتظر توهم هستم

رضا شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://hamrahi.blogsky.com

سلام
باید دید این بدبینی از کجا ناشی شده .اگر ازدواج را طوری میبینید که که عشق را کمرنگ یا به نحوی تحت اشعاع قرار میدهد من هم قبول دارم باید با ظرافت خاصی هر دو طرف رتار کنند. ولی اگر انتخاب خوبی شده باشه و عشق بینشان باشه باید به هر طریق ممکن از ان پاسداری کنند .
این خیلی مهمه که یه مرد یه زن را خوب بتونه درک کنه چون زن بسیار لطیف و معمولا عشقش خیلی پاکتر از مرده.و مرد با تلاش باید خودش را همنوا کنه با زن.

فائزه یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ http://dokhtare-aftab.blogsky.com

سلام
زیبا بود. واقعا سخن از عشق خنده داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد