آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

دلتنگی

خدایا این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت .

گاهی قشنگتر نگاه کن به خودت .. به افکارت .. تا که شاید باز شود د

  

 

خوب است .. گاهی .. فرو روم در خود

شاید سر از مَنِ دیگری در آوردم 

هــر آهـنـگـی کـه گـوش مـیـدهـم ، بـه هـر زبـانـی کـه

بـاشـد ، بـغـضـم را مـیـشـکـنـد . . . نـمـی دانـم . . .

 بـغـضـم بـه چـنـد زبـان زنـده دنـیـا مـسـلـط اسـت !

بگو سیب ...

لبخندی که بر لبانم نشسته است ؛
به اصرار عکاس نشانده ام ...
وگرنه من کجا و واژه ی سیب کجا ....

عصر یخبندان ...

بی فایده است
عصرمردان مجنون و زنان لیلی
دیرزمانیست به پایان رسیده است ؛
یخبندانیست زمین!
سرهایمان را در کامپیوترهامون فرو کرده ایم
...
ودر پناه فیلترشکن ها مان
زاغ سیاه یکدیگر را هک می کنیم
ببین اینکه به پایکوبی اش نشسته ایم
انقراض عشق است؛
خوشبختی مجازی!
و اینک دسته جمعی
آغاز عصر یخبندان را لایک می کنیم !


دلنوشته

بارآخر،من ورق را بادلم 'برمیزنم!
باردیگرحکم کن!
اما نه بی دل!با دلت،دل حکم کن!
حکم دل: هرکه دل دارد بیاندازد وسط!
تاکه ما دلهایمان را روکنیم!دل که روی دل بیافتاد، عشق حاکم میشود!پس به حکم عشق،بازی میکنیم!این دل من!روبکن حالادلت را..!
دل نداری؟'بر بزن اندیشه ات را..!
حکم لازم:
دل گرفتن!دل سپردن! هردولازم!

 

وقتی نگاهم به کودکی میفتد،باران می بارد!
تمام زخم هایم زخم زانوهایم بود که آن هم میان بازی های شیرینم فراموش میشد،
اما حالا...........
باز هم باران بارید!
کاش دوباره زانوهایم زخم میشد...

 

هرروزبه خودم قول میدهم،
فردافراموشت کنم،
اما... ...
صبح که میشود،
فراموش میکنم...
تورانه...!
قولم را...!

 

پنجره راکه بازمیکنى،
دلم مى آیدولب طاقچه ى نگاهت مى نشیند!
میبینى؟!
دلم بى دام ودانه،جلدنگاهت شده است...!!!

 

این شعرآبى مىنشیندروى کاشى،
وقتى که معشوق غزلهایم توباشى،
برگرد...
شایدشعرآرامش بگیرد،
چیزى نمانده واژه را ازهم بپاشى..

 

سرراهت که میروی مراهم جمع کن بگذارپشت در…بدجورشکسته م!!

 

هی تو که رفتی!!!دم شما گرم.!!! امروز که داشتم به گذشته و حالم نگاه میکردم دیدم تبدیلم کردی به افسانه!!!مثل مجنون!!ولی خیابون گرد.افسانه شدم من هم.دم شما گرم باشه.....!!!...

گاهی

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

بلکه برای اینکه ببینی

برای چه کسانی  اهمیت داری که این دیوار را بشکنند...

قانون!

افلاطون میگه :

اگه نتونستی کسی رو فراموش کنی بدون

هرگز از یادش نرفتی!

چند دقیقه؟...

 

 

 

 

 

 

آدمها آنقدر زود عوض میشوند... 


آنقدر زود که تو فرصت نمیکنى به ساعتت نگاهى بیندازى 


و ببینى چنددقیقه بین دوستى ها تا دشمنى ها فاصله افتاده است...! 

تنهایم !!!

نیستی که بدانی

عصرها ...

برای نوشیدن یک فنجان چای

چقدرتنهایم ...


زندگی

زندگی یعنی...

ناخواسته به دنیا آمدن

مخفیانه گریستن.....

دیوانه وار عشق ورزیدن....

و عاقبت در حسرت آن چه دل میخواهد ومنطق نمیپذیرد مردن...****

غریبی

همه رفته اند ...

و فقط

    من مانده ام ... و تن ها...

      روحی تنها...

                   در میان تن ها...

                                 تنهای تنها...

تو به اسم کس دیگری در آمدی

من دلم خیلی چیزها می خواست

اما دیگر مهم نیست

قرعه کشی که تمام شد

تو به اسم کس دیگری در آمدی !

تقدیر جای خود...

اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی ....!

دکتر شریعتی

زندگیت را طی کن

و انگاه

که بر بلندترین قله هایش رسیدی

لبخند خود را

نثار تمام سنگریزه هایی کن

که

پایت را خراشیدند.....

خیانت به خودم

وچه بدهکارم من به خودم،به ایمانم،

به روحم...بابت

تمام "دوستت دارم"هایی که نگفتم

و بلعیدمشان تا ثابت کنم روشنفکرم،

تا بگویم منطقی هستم

و نبودم!!

خیانت میکنم به خودم...

هنوز دوستت دارم...

آه ای خدا...

آه ای خدا... خسته‌ام از تظاهر به ایستادگی،از پنهان کردن زخم‌هایم،خسته‌ام!
زور که نیست!
دیگر نمی‌خواهم بی‌دلیل بخندم و
وانمود کنم همه چیز رو به راه است...!
اصلا دیگر نمیخواهم بخندم
میخواهم لج کنم، با خودم، با تو، با همه ی دنیا

آری تنها پرنده ای که بال ندارد ولی میتواند پرواز کند ُ

انسان است .البته نه با هواپیما ...

پرواز با دوبال ظریف عقل و عشق .

با دوبال لطیف خیال واحساس .

کتاب پر است از حرفهای  خودمانی  زیباست .

بارانـــــ

باران حضورت که ببارد


تنهایی ام خشکســـــــــــــالی را تعطیل می کند


به حرمت قطراتی از جنس تو . . .

میقوضرد یا میگـــــــــــــذرد ؟؟؟؟

این روزها می گذرند اما ،

من از این روزها نمی گذرم …

Avazak_ir-Light95.jpg

...

روی سنگ قبرم بنویسید:

آشفته دلی در این خلوت خاموش خفته است

بنویسید او زاده غم بود

حال آسوده گشته زغمهای جهان فراموش

خدا


خدا پرسید: می خورید یا می برید؟

من بدون درنگ پاسخ دادم، می خورم

چه می دانستم لذتها را می برند

حسرت ها را می خورند...

دور...

آدمیست دیگر..

یک روز حوصله ی هیچ چیز را ندارد...

دوست دارد بردارد خودش را  بریزد دور...

حسین پناهی


هرکسی لیاقت اینا رو ندار!



دوســــتت دارم هدیه ایست که هر قلبی فــــهم گرفتنش رو نداره قیمتی داره که هر کسی تــــوان پرداختش رو نداره جمله کوتاهیست که هر کسی لــــیاقت شنیدنش رو نداره

خدایا من ترک تحصیل کرده ام .!

اینقدر از من امتحان نگیر ...






طبیبان بر سر بالین من اهسته میگفتد

که امشب تا سحر این عاشق دل خسته میمیرد

زهرجا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد

چه سنگین میرود این مرده،از بس ارزو دارد

به نام تنها پناه بی پناهان دیار سرنوشت

خدایا

از کدوم حرف ، کدوم جمله یا کدوم کلمه

شروع کنم به نوشتن حرف دلم ؟

آخه زبون دل با زبون آدما خیلی فرق میکنه

بغض گلمو گرفته ، داره خفه ام می کنه

نمیدونم چه جوری و از کجا شروع کنم به نوشتن درد دل هام ، حرفایی که توی دلم هست

انقدر سنگینه که انگشتام توان نوشتن ندارن

بعضی ها میان توی زندگیت

که فقط خاطره بشن

فقط خاطره

همین ....

دلتنگم ، بیشتر از گذشته ها

اینجور موقع ها چیزی رو نمیشکنم

توی این دلتنگی ها

زورم به تنها چیزی که میرسه

این بغض لعنتیه ....


ادامه مطلب ...

قلبم را عصب کشی کردم

دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه برای گرمی آغوشی می تپد

.......................................