آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

شبی از پشت یک تنهایی...

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی


تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم


تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم


پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس


تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید جدا کردم.


و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی :"


دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی.


و من تنها برای دیدن ان چشمها تو را در دشتی از تنهایی و حسرت

 

 رها کردم"

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ق.ظ

زیبا و دل نشین
از سری دل نوشته های ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد