هیچ کس درد دلی از من نپرسید
اما من اقیانوسی شدم برای غرق کردن درد دلهای دیگران
هیچ کس جریان دریای دلم را طوفانی نکرد
اما من جریانی آرام و خنک شدم
برای خاموش کردن گرمای غمناک شن های ساحلها
هیچ کس من را آرام نکرد
اما من آرامشی شدم برای مضطربترین قلبها
هیچ کس آتشفشان درون من را خاموش نکرد
اما جریان مذاب درون من جریان زندگی را بخشید
به بستر یخ زده ی دریاها
هیچ حقیقتی جز تو در زندگی من نبود خدای من
اما بدمستی وصال ما محکوم شد به این گذراندن ها و گذشتن ها
تقدیم به حقیقت عشق