آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

.... تو را نادیده می میرم....

طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند که امشب تا سحر این عاشق دلخسته میمیرد..........

دلم در سینه می سوزد......تو را نادیده می میرم

حدیث آرزوهایم همه ناگفته می ماند..... ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد............چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد.......

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد