آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

دل نوشته

ای رهگذر آهسته تر .

کمی با ملایمت قدم هایت را بر روی دلی که به وسعت تمام زمین و

آسمانهاست بردار . تا کجا خواهی روی و تا کجا به دنباله من هستی ؟

تمام مدتی که به دنبالم گشتی به زیر پاهایت بودم و تو نگاهت بر من اما

گویی آنچنان برایت تکراری بودم که تو دیگر مرا نمیشناسی تمام طول

مسیر آسمان دلم برایت سایه بانی بود همیشگی اما باز تو مرا نشناختی

!!!!!!!!

شاید حکمت عشق این است که به زیر پاهایش و سایه بانی بر روی

سرش باشی اما همچنان او تو را نبیند و نشناسد و دنبال تو بگردد ......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد