در میان آنچه نوشته اند
شگفت ترین است ، دفتر عشق
هوشیارانه به خواندنش نشستم
ورقی چند در وصف شادی
و همه دفتر پر ز غم ؛
فصل پر حجمی برای وصف هجران
بخش کوتاهی نشان از وصل یاران ،
بی نتیجه تا به پایان
سخن از رنج دوری ، اشک و غم
تا ابد شرح و حواشی
صد مجلد پشت هم
با همه اوصاف اما ، ای نظامی
آن که ره یافت و پیمود تویی ،
چه کسی این معضل حل کند
جز همان عاشق که معشوق باز یابد ؟
« یوهان ولف گانگ فن گوته »
طفل زمان فشرد چو پروانه ام بمشت
جرم دمی که بر سر گلها نشسته ایم
ما آن شقایقیم که با داغ سینه سوز
جامی گرفته ایم و بصحرا نشسته ایم.
دفتر زندگی را هر روز ورق می زنیم
کاش همیشه ان بالای صفحه به شماره صفحات نگاهمان باشد که عمر می گذرد و ما هنوز به خواندن مکررات مشغولیم
درود بر شما
سلام


حاتون خوبه؟
حسابی بنزین سبز ریختین!
بابا یه کم یواشتر ما فرصت کنیم بخونیم!
این عکس هم که گذاشته بودین خیلی عکس زیبایی بود