همیشه پاییز که می شد، عاشقانه هایم فوران می کرد. نگاهم نکن. پاییز امسال عاشق نیستم !!! نگرد... ...خبری از نیمکت،خش خش برگها و پیاده رو نیست. تو شعور شنیدن از باران و بید را نداری...! اگر گوش داری، بیا تا برایت از مرگ حرف بزنم ....
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب اسب در حسرت خوابیدن گاری چی مرد گاری چی،در
حسرت مـــرگ!
بخدا خسته شدم، میشود قلب مرا عفو کنید؟ و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟ تا دلم باز شود؟! خسته ام درک کنید.
سلام
ممنون که سر زدین
یه مدت از دنیای نت دور بودم به علت مشغله کاری... انشالله بازم بهتون سر میزنم
سلام لیلی جان عزیزم آپم بیا ونظرت رو بگو منتظر حضور پر از مهرت هستم گلم...راستی مطالبت واقعا قشنگ بود مخصوصا اولی ودومی واقعا دلم گرفت...عزیزم دل منم بدجوری گرفته بیا نظر بزار