آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

تقدیر

 

باز طومار نفسهایم در هم شکست،‌ دانه های اشک بر چشمانم نشست

باز لحظه هایم به باران گذشت، سایه محو غم بر دلم نشست

باز طعم خنجر بر دلم نشست، به اسم دوستی لبخند را از لبانم گسست

باز روزهایم از غم نوشت، اینبار دیگر دلم از درد شکست

باز تقدیر از غم نوشت، نگاهم را با اشک سرشت

باز تقدیر عطر غم گرفت، لبها محبت را کمرنگ نوشت

باز دلم هوای باران گرفت، ردپای لبخندهای ویران گرفت

باز دلم با یک نام قرار گرفت، آنکه در تقدیرم انتظار نوشت

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ب.ظ http://sedayesokoot.blogsky.com


باز دلم با یک نام قرار گرفت، آنکه در تقدیرم انتظار نوشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد