جواب سـؤالــم تـو باشـی اگــر،
ز دنیــا نـدارم ســـؤالی دگـــر
که من پاسخی چون تو میخواستم
مبــاد آرزویــم از این بـیشتر!
نشستم به بامی که بامیش نیست
شگــفتا: دلـم میزنـــد بــازتر!
نفسگــیر گــردیده آرامشــم؛
خوشــا بــارِ دیـگر، هوای خـطر!
برآن است شب تا بخوابم؛ که شب
بـزن بــاز بــر زخــم من، نیـشتر!
دلم جـُرأتـش ذرّهای بیـش نیست
تو ای عشـق، او را بـه دریـا بـبـر!