خداوندا

تو كه به باهم بودنمان راضي نميشوي... 

پس به بی او ماندن عادتم بده.!!!


دلتنگم

 

مثل مادربزرگ بیسوادی که هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد


به شوخی بهش گفتم نمی خوامت!

خندید و رفت! تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود...


عمیق ترین درد زندگی

دلبستن ب کسی است که بدانی به تو تعلق ندارد...



ﺩلم

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﻮﺧﺖ

ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﺮﺩﯼ . .

 ﺷﻤﺎ “. . .

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست
که یک نفر احساست رو بفهمه
بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی !!!


هر گاه از شدت تنهایی هوس اعتمادی دوباره به سرم می زند


 


خنجرخیانتی که در پشتم فرو رفته در می آورم ..


 


صیقلی عاشقانه..اندکی نمک به رویش.. نوازشش کرده دوباره 


 


سر جاییش می گذارم...!



به دنبال ِ همراه ِ "اوّل" نیستم !


این روزها اول ِ راه ، همه همراهند....


باید به دنبال ِ همراه ِ "آخر" گشت ...

به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با

 

گرمای بخاری ماشین

 

یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری

 

 که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه

 

 سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم

 

که باشی انگشت کوچیک یه عشق

 

خودم نمیشی....

 

گفتند: بهت خیانت میکند!


گفتم:میدانم…


گفتند: این یعنى دوستت ندارد!


گفتم:میدانم…


گفتند: روزی میرود وتنها میمانی !


گفتم:میدانم…


گفتند: پس چرا ترکش نمیکنی!


گفتم:این تنها چیزی ست که نمیدانم…

 

 

 

♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...
 


یکــ لحظـ ـهـ جآیمــآنـ رآبآ همـ عوضـ کنیمـ ...
 


شآیـد تُــ میفهمیدے چهـقـدر بے انصآفے .
 


و منـ مـــــے فهمیـ ـدمـ چـ ـرآ؟؟؟!!!
 
 
 
گــــفته باشــــم !.!.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا ….

 

چشم هـــــایت را ببنـــــــد !سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی

 

خیــــــــــالی … !...

 

به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به

 

 شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟به چه میخندی تو ؟ نگاهم که

 

 چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا

 

سوخت و خاکستر کرد ؟به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من

 

میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟خنده دار است

 

بخند . . ....

 

 وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهندوقتی بودن ها طعم نیاز

 

دارندوقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر

 

میشودوقتی نگاه ها هرزه به هر سو روانه میشودوقتی غریزه

 

احساس را پوشش میدهدوقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی

 

 میشوددیگر نمی خواهمت نه تو را و نه هیچ کس دیگر را . . ....

 

 

امروز معلم میگفت دو خط موازی هيچگاه به هم نميرسند ،


مگر اينکه یکی از آنها خود را بشکند ،


گفتم من که خودم را شکستم ؛


پس چرا به او نرسيدم؟


لبخند تلخي زد وگفت ؛


شايد اوهم به سوی خط ديگری شکسته باشد ...!!

 

مـَלּ همـ ــآنـ َـم


خـوب تمـ ــآشـا ڪـُטּ


בُختــَرے ڪـہ براے בاشتــنــتـــ ...


تمــامـــ شبـــ را بیـבار مـے مانـב


و با تـ ـویــے ڪـہ نیــستے حرف مے زنـב


בختــرے ڪـہ ...


زانــو میــزنـב لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـבَב


و تنــــهـا آرزویـــَش را براے


هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــבا یـــاב آور مـــے شود!!!


خـُــבا هم مثــل همیـــشهـ لبــــخنـב مے زنـב


از ایــטּ ڪـہ ×تـ ـــو × آرزوے همیشگے مـــטּ بوבے!!!
 
 
 
 

آنکه باید بسوزد و بسازد         منم

 آنکه دائم بی تو میسوزد          منم

 آنکه خموش است و میسوزد   منم

             آنکه آتش زد به قلبم      تویی         

 شبی پرسیدم از او   بی قراری؟

غیر از من کسی را    دوست داری؟

سرش را با خجالت زیر       انداخت

میان گریه گفت                اری

بعضی وقتهــآ...

از شدت دلتنگیــــ

گریهــ کهــــ هیچ...!!!

دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛

هــآی هــــآی بمیــــری...!

عـــــاشق” را کـــه بــرعکــــس کنـــی

می شــــود “قـــشاع”

دهخــــدا را می شــناسی؟

لــــغت نــامه اش را کــــه بــاز کـــردم نـــوشته بود:

قــــشاع: دردی که آدم را از درمـــــان مایــــوس میکند . . .

از تــــــــو چه توقعــی می تونمـ داشته باشمـــــ

وقتی خــدا هم یادش رفتــــــــــــــــــ

تــو سهمـ مـن بـــــودی لعنــتــــــی

تمام ِ کتاب هایم را ریختم کف ِ اتاق

دانه دانه ورق زدم

کلنجار رفتم ...

در هیچ لغت نامه ای

هیچ واژه ای نبود

تا حماقت ِ دلم را

توجیه کند ...

که اینطور صادقانه

باورت کرده بود !

باختم تا دلخوشت کنم

بدان که برگ برنده ات سادگیم نبود !

دلم بود . . .

 

اصلا به روی خودم هم نمی آورم

که نیستی

هر روز صبح

شماره ات را می‌گیرم

زنی می‌گوید : دستگاه مشترک.....

حرفش را قطع می‌کنم

صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم ؟

خوبی ؟

سرما که نخورده ای ؟


می‌دانی دلم چقدر برایت تنگ شده است ؟

چند ثانیه ای سکوت می‌کنم

من هم خوبم

مزاحمت نمی‌شوم


اصلا به روی خودم هم نمی آورم

که نیستی............

از سکوتم بترس وقتی که ساکـــت می شوم

لابـد همه ی درد دل هایم را بـرده ام پیش خــــدا .....!


گاه دلتنــــــــــــــگ می شوم

دلتنـگ تر از تــــــــــــــمام دلتنگی ها

حسرت ها را می شمــــــــــــــارم

و باخــــــــــــــتن ها

و صــــــــــــــدای شکستن را!

 نمی دانم من کدامین امید را ناامیــــــــــــــد کردم

 و کــــــــــــــدام خواهش را نشنیدم

 و به کدام دلتنگیــــــــــــــ خندیدم

 كه چــــــــــــــنین دلتنگم..

ﺧﺪﺍﯾــــــــــــﺎ ﺍﻟﺘﻤـــــــــــﺍﺳت ﻣــــــﯽ ﮐﻨـــــــــﻢ ﻫﻤــــــﻪ ﺩﻧﯿــــــــــﺎﯼـــــــﺖ ﺍﺭﺯﺍﻧــــــــــﯼِ ﺩﯾﮕــــــــــــﺭﺍﻥ ! ﻭﻟــــــــــــــــﯽ ; ﺁﻧــﮑـــــــــــﻪ ﺩﻧـﯿــــــــــﺎﯼِ ﻣﻦ ﺍﺳــــــــــﺖ ﻣـــــــــــــــــــــﺎﻝِ ﺩﯾــﮕـــــــــــﺮﯼ ﻧﺒــــــــــﺎﺷـــﺪ

کورش بزرگ:

از کسانی که از من متنفرند ممنونم، آنها مرا قوی تر می کنند.

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگ تر می کنند.

از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم، آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست.

از کسانی که با من می مانند ممنونم، آنان به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند

 نفرین به تو ای غریبه

 به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

 ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

 اگر چنین است پس نفرین بر عشق...

 روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

 نفرین به تو ای غریبه...

  باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

 چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

 سکوت های سر به زیر  از کودکی با من است

 و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...


 به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.


یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم...

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،


آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

زیـر زَمـیـن خـانـه مـادربـُزرگـ


جـایـیـستــ کـه مـَن


بـِه دُنـبال چــِراغ جـادو مـیگـردمـ


خـدا را چـه دیــدی ؟!


شـایـَد روزی یـافـتـمـَش


آنــ وَقـتـــ چـه لــِذَتی دارد


خــواسـتـَن "تــو !!

 

شــهــــــامت میخواهد...

دوســــت داشـــتن کســی که:

هیـــــــــچ وقــت هـــــــــیچ زمــان

سهم تــــــو نــخواهــــد شد

 

چـﮧ ســــوال ِ امتحـــانـــی مَسخــَـرهـ اے !

جـــاے ِ خـــالـــی را پـــُـــر ڪُنیـــد . .


مگـﮧ جـــاے ِ خـــالـــی ِ ڪســـی رو هــَـم میـــشـﮧ پـــُـــر ڪـَـرد !!

lovely sms 4 tafrih4all اس ام اس های عاشقانه سری چهارم
قمـــار زندگی را به کسی باختم که “تک دل” را با “خشت” برید…
جریمه اش یک عمر “حسرت” شد…
باخت زیبایی بود…!!!
یادش رفته بود که من یـــــــارش هستم…
نـــــــــــــه حریفش…!!!
 

رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است...
رسیدن آداب دارد...
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی...

باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی ...
که آرزویت بوده برسی ...

وقتی رسیدی باید حواست باشد...تمام نشوی...

میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟


همه را امتحان کرده ام!!!!


قرص خواب _ روانشناس _ مدیتیشن ...


مسکن خنده های زورکی


هندزفری توی گوش و گریه کردن


دوستان جدید...


دل من این حرفها حالیش نمیشود!


اغوشت را میخواهم...


 کی گفته زمان طلاست ؟؟؟

من مزه مزه اش کردم ...

زمان عین الکله ... ثانیه ثانیه میسوزونه میره تو عمق وجودت ...

مست مست که شدی چشماتو باز میکنی ...

میبینی عمرت گذشته و تو موندی و خماری از دست رفتن یک عمر...........

 

چند شبی است که بی اجازه به خوابم می آیی ....

خوابم را رنگی می کنی و روزم را سیاه ....

 

چقدر سخته دلت بودنشو بخواد...

 اما مجبور باشی به نبودنش عادت کنی..

 

عشقهای اشتباه به مانند سرابند

از دور زیبا و از نزدیک تهی از حیات

 
عاشق،

شدن نیست

صرف فعل ماندن است.

چنین مرگی رو واسه خودم و تو آرزو می کنم...
 

اگه به تو نمي گفتم حرفامو اگه بهت نمي گفتن چقدر دوست دارم الان بودي
شايد اگه نمي فهميدي اينو
كه تورو زياد از حد دوست دارم الان بودي
مثل يه سايه همرات اومدم
مطمئن شم تو آرامشي
نميدونستم خسته ات ميكنم
يه روز
تورو اگه كمتر ميديدمت
اگه ميزاشتم دلتنگم بشي
اينجا بودي كنارم
هنوز

بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست آره بدون تو ته راهمه ته دنياست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بري مي بيني آخرش اشتباهه
آره اين گناهه
.
.
.
نگرانت ميشدم نمي بينمت حتي چند ساعت
به بودن تو دلم عاشقونه كرده بود عادت
ولي فايده نداشت اون همه تلاش
تو رسيده بودي به آخراش
از خدا مي خوام روزات بگذره خوشحال و راحت
از ته دلم! زندگي رو با عشق مي خوام واست
باز خيس ِ چشام ولي نمي خوام دل تو بسوزه
ديگه برام

بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنياست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بري مي بيني آخرش اشتباهه
آره اين گناهه

به بازی دادن کسی بزرگترین گناه ست.
 "تورات "


به آدم ها
پا داد
این همه رفتن !

وای به حالمان
اگر به آدم ها
بال می‌داد .... !


یک لطیفه قدیمی است که می‌گوید، بنده ‌خدایی می‌رود پیش روانکاو می‌گوید: «برادرم دیوانه‌ است، فکر می‌کند مرغ است»‌، روانکاو به او می‌گوید «خوب چرا پیش من نمی‌آوریش». جواب می‌گیرد: «چون تخم‌مرغ‌هایش را نیاز داریم».
خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من درباره روابط انسانی است. این روابط کاملا غیر منطقی و احمقانه‌اند ولی فکر می‌کنم که ما آنها را ادامه می‌دهیم چون به تخم‌مرغ‌ها احتیاج داریم.


آنی هال - وودی آلن

رد(مورگان فریمن):بذار یه چیزی رو برات روشن کنم، رفیق.
 امید چیز خطرناکیه ,می تونه یه مرد رو دیوونه کنه!




      
یادت باشه همیشه طوری زندگی کنی که ارزش کاری که برات انجام شد را داشته باشی!


نجات  سرباز رایان

استیون اسپیلبرگ

آن که رفتنی ست به هيچ قيمتی نمی ماند. نمی توانی به چهارميخش بکشی. بگذار برود. اصرار نکن،

پيش از آن که غرورت را به باد بدهی از فکرت بيرونش بينداز، و تا حد کافری انکارش کن. حتا اگر خدا باشد!


خواهر پاپ
عباس معروفی

آدم ها هیچ چیز را با شنیدن ش نمی آموزند ، باید خودشان آنرا کشف کنند.

پائولو کوئلیو







2 عکس بسیار جالب که باید ببینی !

2 عکس بسیار جالب که باید ببینی !


شاد باش

نه یک روز

بلکه همیشه ...

بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد

که رو سیاه شوند

آنانکه بر سر غمگین کردنت

شرط بسته اند

بخند به دنیا

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.

 مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند : این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.

 سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسه‌ی مخملی قرار دادند ... هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می‌گذاشتند... و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.

 سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید : مادرت کجاست ؟ پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.

 پدر گفت : چرا ؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید ؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت : نه . پدر پرسید : برادرت کجاست ؟ پسر گفت : بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند ، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت .

پدر تعجب کرد و گفت : چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت :نه ... مرد گفت : خواهرت کجاست ؟ پسر گفت : با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او بدبخت است. پدر با تأثر گفت : او هم نامه‌ی من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و من با این ازدواج مخالفم ؟ پسر گفت : نه ...

به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه از هم پاشید ، سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر من ...! رفتار من با كلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است! من هم قرآن را می‌بندم و در کتابخانه ام می گذارم و آن را نمی خوانم و از آنچه در اوست ، سودی نمی برم، در حالی که تمام آن روش زندگی من است

 
.
.
.
ای کاش فکر می کردیم

چه کسی می گوید من باور کردم ؟ چه کسی می گوید من فراموش کردم؟چه کسی می گوید آتش

عشق در وجودم خاموش شده؟ چه کسی می گوید...

حقیقت را نمی گوید...

من هنوز باور نکردم ، من فراموش نکردم ، آتش عشق نیز هم چنان در وجودم شعله ور است.

من هنوز شبها به یادت می خوابم و روزها بخاطر دلتنگی ات می گریم ، من هنوز مثل روزهای سرد

زندگیم  به تو و خاطره هایت می اندیشم.

به آن روز سرد زمستان که باران تمام لباسهایم را خیس کرده بود و من غافل از سرمای آن روز در انتظار

آمدنت لحظه شماری می کردم.

به آن روز می اندیشم که دستان سردم را در دستان گرمت می فشردی و طوری نگاهم می کردی که

انگار اولین بار است مرا می بینی ـ همانطورنو و تازه ـ

یادش بخیر!! بهترین روزهای زندگیم گذشت من امروز اگر زندگی می کنم با یاد لحظه های با تو بودن

است ، اگر نفس می کشم به خاطر عشقی است که هنوز در وصالش می سوزم.

من هنوز باور نکردم.

...کاش آن زمان که دستش را بر شانه ام گذاشته بود ، گریخته بودم.

خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی

تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی

اگر چون من به مرگ آرزو ها می رسیدی

پشیمون می شدی از این که عشقو آفریدی !

 

***

خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم

نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم

دلم دیگر به جان آمد در این شب های تنهایی 

بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم 

 

***

بگو هرگز سفر کردی ؟ سفر با چشم تر کردی ؟

کسی را بدرقه با اشک تو با خون جگر کردی ؟ 

ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی ؟

گل امیدتو پرپر به خاک رهگذر کردی ؟ 

 

***

خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی

تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی

اگر چون من به مرگ آرزو ها می رسیدی

پشیمون می شدی از این که عشقو آفریدی

اون كه يه وقتي تنها كسم بود

تنها پناهه دل بي كسم بود

تنهام گذاشتو رفت از كنارم

از درد دوريش من بي قرارم

خيال مي كردم پيشم مي مونه

ترانه عشق واسم مي خونه

خيال مي كردم يه همزبونه

نمي دونستم نامهربونه

با اينكه رفته،اما هنوزم

از داغ عشقش دارم مي سوزم

فكر و خيالش همش باهامه

هر جا كه ميرم جلو چشامه

                                  جلو چشامه

دلم مي خواد تا دووم بيارم

رو درد دوريش مرهم بذارم

اما نمي شه راهي ندارم

نمي تونم من طاقت بيارم


نامه های بی کسی


"دارد چه بر سرم مي آيد ؟
چشمانم را بسته ام و گذاشته ام ثانيه ها لحظه هايم را اعدام کنند
کم آورده ام
نا توان شده ام در برابر روزها
خسته تر از آنم حرفي بزنم، يا گاهي داد تا شايد کمي سبک شوم !
تنهاييم هر روز پر رنگتر مي شود
نمي دانم بايد خوشحال باشم يا ناراحت !؟
اينجا کسي نيست براي حرف زدن
يا حتي اگر کسي هم باشد
حرفهاي من از جنس ديگري است
کسي چيزي نمي فهمد از آن !
ولي
ولي دلم مي خواست کسي بود و مي فهميد تنهايي چه دردي دارد

بعضي وقتها آرزو مي کنم کاش خيال بودنت هرگز نبود
کاش نبودي !
کاش نبودي تا من هر روز و هر لحظه احساس دلتنگي نکنم
دستانم را در هوا رها مي کنم
ولي نيستي
نيستي تا آنها را بگيري
نيستي تا باورم شود هنوز هم هستم
چه سخت مي گذرد بر من ....
دلم مي خواهد پشت پا بزنم به هر آنچه بوده و هست
من احساساتم را کشته ام
چه دردي مي کشند
من به خودم و احساساتم خيانت کرده ام
آنها توان اينهمه سختي را نداشتند
دردم مي آيد
من درد دارم

هي من، مي بيني
ديگر تو را هم براي خودم ندارم
چقدر تنهايم
تنهاي تنها. "

نداشتن تو يعني اينکه ديگري تورا دارد..
نميدانم نداشتنت سخت است!
يا تحمل اينکه ديگري تو را دارد...


خدایا بزار برات بگم.بزار بگم چرا اینقد حالم گرفتس چون:
من از زندگی کسی حذف شدم
که برای داشتنش و برای بودنش
خیلی ها را از زندگیم حذف کردم...

من گمان میکردم

رفتنت ممکن نیست

رفتنت ممکن شد!!
...

باورش ممکن نیست...

دیگر تمام شد...


آرزوهایم را گذاشتم درون کوزه...


و با آبش...


قرص اعصاب میخورم....!
آدم ها می آیند...

زندگی می کنند...

می میرند و می روند...

اما...

فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز میشود که آدمی می میرد اما نمی رود...

می ماند و نبودنش در تو چنان ته نشین می شود که

تو می میری درحالیکه زنده ای

و او زنده می شود درحالیکه مرده است...



یه جایه جمله ایی خوندم وبهش اعتقاددارم اگه کسی خواست بره جلورفتنش رونگیراگه

سهمت باشه برمیگرده!..

تو برگشتی...اما چی شد که باز دوباره رفتی؟

رفتم تو بارون دعا کردم واسه اینکه برگردی......


واسه اینکه مال من شی.......


واسه اینکه دست از خودخواهی هات برداری...


دارم میلرزم......سردمه......کاش دعام بگیره و برگردی.....


کاش....


سلامتی ی نخ سیگار ک حداقل

میدونم باکسی لب نگرفته...

سلامتی دود سیگارم

با این ک کم رنگه ولی ی رنگه...

سلامتی سیگارم که بهم یاد داد

نتیجه ی سوختن و ساختن

زیر پا له شدنه...

 



دلــــــــم برای حرفهایی که دیگر نمیزنی تنگ است....

 

بی شَکــــــ مَـــــن
رتبه اوَل میشدم
بَـســـ که تِکـــرار کَردم
نامَـتــــ♥ ـــــ را در مرور خاطِــــراتــــــ . . .





در لآبه لآی دلشوره هآ و ترس هآیم،
لب پرتگآه ایستآده ام...
میدانم دستم رآ نمیگیری...
فقط محض رضآی خدآ پرتم نکــن . . .





و تو هیچگاه نخواهی فهمید که من
با یاد همان دقایقی که با هم بودیم ،
سال هایی را که بی تو گذشت زنده مانده ام . . .





اونی که اخرش پر میکشه تویی....
اونی که عاشق میمیره منم....
اونی که ازاده تویی...
اونی که تو قفسه من...





یه زمانی قشنگترین اتفاق,
افتادن اسمت رو گوشیم بود
اونم ازم گرفتی..





گاهـــــی اونقـَــــد دوسِتــــــــت دارم
کــــه یـــادَم میـــــره . . .
تــــو دیگــــــــه دوستـَــم نـَــــــــداری . . .



 

خواستی يک شبه تركم كنی .
بی انصاف...
كدام معتاد را اينگونه ترک ميدهند ؟؟

چــون تیــر و کمــان،

 

اگــر چــه نــزدیــک،

 

ولی؛

 

پیــوستــن مــا،

 

نهــایتــش،

 

فــاصــله بــود . . .


مرا ببخش که ساده بودن زیادم دلت را زد...

 

 

مرا ببخش اگر عشق ورزیدن زیادم چشمانت را بست...!!!

 

 

می روم تا آنان که توانا ترند...

 

 

تو را به پوچ بودنت برسانند!!!


چه کنم که گلیمم کوتاه

 

آرزوهایم اما

 

پلکانی تا ماه...


تولد یک درد .."یک لحظه"یک ساعت" یک روز است..



اما دردش"دردشــ" یک عمر...

باید قاب بگیرم تمام قولهایت را...

 

همه برعکس شده اند...


سخت است (او)کردن (تو)یی که همه ی (من) بودی...

به تو مدیونم

به تو مدیونم

واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم
واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی
گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم

واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم
این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم

به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم

به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم
به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم

به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم