نظرنمیدی ومیری، ها؟    میکشمت    مرسی 

                                   من سوختم...

چه زیبا! گفتم دوستت دارم!
چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده!
آغوشم برایت باز شد!
چه ابلهانه!
با تو خوش بودم !
چه كودكانه!
همه چیزم شدی!
چه زود!
به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی!
چه ناجوانمردانه!
نیازمندت شدم!
چه حقیرانه!
واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه!
من سوختم...

.............................................................

How beautiful! I love you!
What truly accepted!
How glamorous!
My arms are open for you!
How foolish!
I had fun with you!
How childish!
Everything you got!
Soon!
The memories you left me in one word!
How unfair!
I Nyazmndt!
How humble!
Strangers came to say goodbye to my words!
How cruel!
I Svkhtm ...

بیصدا...

حوصله هیچ چیز رو ندارم، حتی حوصله خودمم ندارم..!

.......................................

I do not feel anything, I do not even feel like myself!

غیبت...

بچه ها یه چند وقتی نیستم،

آخه درگیر جابجایی خونم هستم.

بدون عشق...

 

رفتم نشستم کنارش،
گفتم: برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی؟
گفت: بفروشم که چی؟
تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر،
دیشب حالش بد شد و مُرد،
با گریه گفت: تو می خواستی گـُل بخری ؟
گفتم: بخرم که چی ؟
تا دیروز می خریدم برای عشقم،
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد،
یه گـل بهم داد گفت: بگیر باید از نو شروع کرد،
تو بدون عشقت،
من بدون خواهرم ...

فقط باش...

نگذار؛
نه سیاهی..نه سکوت ..نه دیوار و نه سیم خاردار ..
و نه حتّی من .. لبخندت را از من بگیرد ..
بگذارشیرینی لبخندت تلخی گذشته را بیرنگ کند ..
هر جا که هستی باش ؛
فقط خوشبخت و خوشحال باش.... فقط باش ..!

ستاره من...

 
اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد،
ستاره من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد،
شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام..!

یادت بخیر...

گاهی در برابرخاطرات توقف کن،
و یادآور دوستیها باش،
شاید که سهم من از این تجدید خاطرات،
یک “یادت بخیر” ساده باشد…

رنگین کمان و عشق...

 
 
چه فرقی می‌کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟
چه فرقی می‌کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می‌شود؟

درد من...

روزهایم را
خیابان‌های شهر می‌گیرند،
شب‌هایم را، خواب‌های تو.
" بیولوژی " هم نخوانده باشی،
می‌فهمی چه مرگَ‌م شده است..!

از من چه ماند...

زندگي را به بهانه خواب،
خواب را به بهانه درد،
درد را به بهانه تو،
فراموش کردم،
حال خود قضاوت کن،
که از من چه ماند،
جز تويي که وقت و بي وقت،
من را انکار مي کني...

دریای ما...

عجیب است دریا
همین که غرقش میشوی
پس می زند تو را
درست
مثل بعضی از آدم ها...

لیاقت ماندن نداشتی...

اینقدر من را از رفتنت نترسان،
همه ی ما رفتنی هستیم،
قرار نیست همیشه بمانیم،
ماندن کنار هر کسی لیاقت می خواد نه بهانه،
حالا بلند میگم لیاقت ماندن را نداشتی،
بهتر که رفتی...!!

وقت رفتنت...

وقت رفتنت یادم بیاور خاطراتت را بدهم ببری.
خودت که نباشی به چه کار می آیند ؟؟ !!
فقط ذره ذره نابودیم را ضمانت میکنند..!!

من و خاطراتم...

من و خاطراتی که خدا را بنده نیستند،
در شهری که پر شده از لعنتی هایی که عطر تو را میزنند...

درد نوشت ها...

این درد نوشت ها
نه دلنشین اند نه زیبا
اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند
که نشانی دردناک
از یک عشق ناکام دارند
و تنها مخاطبشان
غایب است !!

من سوختم....

 

چه زیبا!
گفتم دوستت دارم!
چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده!
آغوشم برایت باز شد!
چه ابلهانه!
با تو خوش بودم !
چه كودكانه!
همه چیزم شدی!
چه زود!
به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی!
چه ناجوانمردانه!
نیازمندت شدم!
چه حقیرانه!
واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه!
من سوختم....

قلب شکسته ام...


روي قلبي نوشته بودند: شكستني است
"مواظب باشيد"

ولي من روي قلبم مي نويسم: شكسته است 

"راحت باشيد...."

دروغ...

چگونه دراین چشم هاى زیبا
جا داده اى
این همه دروغ را.!؟

دوست داشتن...

آدمها هرگز کسانی را که دوست دارند فراموش نمی کنند،

فقط عادت می کنند

که دیگر کنارشان نباشند...

کتک خوردم...

آخ آخ آخ آخ

بچه ها جاتون خالی، دیشب شوخی شوخی از یه دختر چه مشتی خوردم،

دیشب داغ بودیم نفهمیدم ولی خدایش صبح که پاشدم دبدم فکم باد کرده،

البته از قصد نزد تقصیر خودم بود،

مربی کیک بوکس بود، داشتیم شوخی می کردیم که...

ولی چه دردی میکنه انصافاً...

دوستت دارم...

اگه کسی بهت گفت دوستت دارم،

آروم بغلش کن،

نازش کن،

سرشو بذار روی شونت و یواش در گوشش بگو:

خوب بسه دیگه پاشو خیلی خندیدیم.!

اونجایی که تو درس میخوندی ما مدیر مدرسه اش بودیم...

درک عشق...

اسپانيايي ها ميگن:

“عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است ”

ايتاليايي ها ميگن:

“عشق يعني ترس از دست دادن تو !

 ايراني ها ميگن:

“عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق كه با يك ببخشيد تمام مي شود...

حماقت من...

من عاشقانه دوستش دارم و او

عاقلانه طردم می کند،

 منطق او حتی از حماقت من هم احمقانه تر است...

قلب تو...

 
این شعر ها بروند به جهنم
من فقط دیوانه ی آن لحظه ام...
که قلبت ...
زیر سرم دست و پا می زند...

لمس کردن دوست داشتن...


بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
... ... بذاره اشک بریزی راحت شی....
بعد آروم تو گوشت بگه:
" دیوونه من که باهاتم " !!

"الان واقعا نیاز دارم به شنیدن این جمله"

دلتنگی...


دلتنگ یعنی:
روبروی دریا ایستاده باشی
و خاطرات یک خیابان خفه ات کند...

فاصله من و تو ...

دور که می شوم

“نزدیکتر میآید”…!!

نزدیک که می شوم

“دورتر می رود”…!!

انگار که این “فاصله”

همیشه باید به شکلی رعایت شود!!

تنهایی من...

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

به سراغ من اگر می آیید.
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدک هایی است
که خبر می آرند از گل واشده در دورترین بوته خاک
روی شن ها هم نقش سم اسب سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تاریکی سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید
مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

فاصله...

دور که می شوم

“نزدیکتر میآید”…!!

نزدیک که می شوم

“دورتر می رود”…!!

انگار که این “فاصله”

همیشه باید به شکلی رعایت شود!!