دکتر شریعتی :

تشیع علوی تشیع صفوی

تشیع علوی تشیع شناخت است ومحبت

تشیع صفوی تشیع جهل است ومحبت

تشیع علوی تشیع سنت است

تشیع صفوی تشیع بدعت

تشیع علوی تشیع وحدت است

تشیع صفوی تشیع تفرقه

تشیع علوی تشیع عدل است

تشیع صفوی تشیع عدل است

(تشیع علوی:عدل در جهان در جامعه در زندگی تشیع صفوی : عدل فلسفی

عدل در روز قیامت مربوط به از مرگ به بعد!)

تشیع علوی تشیع رسم است

تشیع صفوی تشیع اسم

تشیع علوی تشیع پیروی

تشیع صفوی تشیع ستایش

تشیع علوی تشیع اجتهاد است

تشیع صفوی تشیع جمود

تشیع علوی تشیع مسئولیت است

تشیع صفوی تشیع تعطیل همه مسئولیت ها

تشیع علوی تشیع آزادی است

تشیع صفوی تشیع عبودیت

تشیع علوی تشیع انقلاب کربلاست

تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا

تشیع علوی تشیع شهادت است

تشیع صفوی تشیع مرگ

تشیع علوی تشیع توسل برای تکامل است

تشیع صفوی تشیع توسل برای تقلب

تشیع علوی تشیع توحید است

تشیع صفوی تشیع شرک

تشیع علوی تشیع اختیار است

تشیع صفوی تشیع جبر

تشیع علوی یاری حسین است

تشیع صفوی گریه بر حسین

تشیع علوی تشیع انسانیت است

تشیع صفوی تشیع قومیت

تشیع علوی تشیع امامت علوی است

تشیع صفوی تشیع سلطنت صفوی

تشیع علوی تشیع انتظار مثبت است

تشیع صفوی تشیع انتظار منفی

تشیع علوی تشیع تقیه مبارز دلیر است

تشیع صفوی تشیع تقیه بیکاره ترسو

و بالاخره

خواهران برادران

تشیع علوی تشیع نه است

تشیع صفوی تشیع آری!!۱

دکتر شریعتی :

در راه خدا باید از همه چیز گذشت...

 

اکثریت همفکران من که تعهد اجتماعی احساس میکردند

و جوانی را در مبارزه فکری و آزادیخواهی بودند و رسالتشان بیداری

و رهائی خلق تا ازدواج کردند ایستادند تا پدر شدند به رکوع

رفتند بچه هاشان دو تاکه شد به سجود افتادند و سه تا

که شد به سقوط پامال ذلت و حرص و خود پرستی و پول جمع کردن

وکم کم هوای مردم خواهی و افکار حق پرستی از دلشان رفت و از سرشان

پرید و افتادند توی بانک و سهم ورتبه و شغل وباند ورشوه و کلاه

و خانه وماشین و دم ودستگاه ولذت و تفریح و.... عوض شدند

بطوریکه بعد از چهار پنج سال که می بینمش میبینم که غیر از قیافه آشنا

و خاطره مشترک هیچ پیوندی و اشتراکی با هم نداریم شبها تا سحر

با هم حرف داشتیم و درد دلها و آرزو ها و اندیشه ها .... و حال

احوالپرسی که تمام میشود میمانیم که چه بگوییم ؟ راجع به

سردی وگرمی هوا صحبت میکنیم !

ـ امروز هوا خیلی خوب شده ! ـ بله .ولی چند روز پیش خیلی

بد شده بود ! بله چند روز بعد فکر نمیکنی دوباره خیلی سرد شود ؟

بله باز ممکن است بعدا دوباره گرم شود !

اگر کسی بخواهد برای خدا یا خلق ـ که راه هر دو

یکی است برای خدا یعنی برای خلق وگرنه برای خدا منهای خلق

آخوند بازی و صوفی گری است نه مسلمانی ـ بهر حال اگر کسی بخواهد

برای خدا یعنی برای خلق خود را فدا کند یعنی برای نان گرسنه

از نان خویش چشم بپوشد برای آزادی مردم اسارت خویش را

بپذیرد برای برخورداری محرومان محرومیت خویش را تحمل کند و برای

راحت خلق رنج خویش را استقبال کند .... در این راه

زن و فرزند وی اند که فدا میشوند.

دکتر شریعتی :

خیلی ها چوب « هنوز فوت نکردن » شان را می خورند .

تنها آمدیم و تنها میرویم ، پس زیاد گیر ندیم ،بی خیال !!!!

دکتر شریعتی :

خدایا! ... رحمتی کن ، تاایمان ، نام و نان برایم نیاورد! ... قوتم بخش ، تا نانم را ، و حتی نامم را ، در خطر ایمانم افکنم! ... تا از آنانی نباشم که ، پول دین را می گیرند ، و برای دنیا کار می کنند! ... بلکه از آنانی باشم که ، پول دنیا را می گیرند ، و برای دین کار می کنند!

سه عکس از دو خوارزام (خواهرزاده هام)

طهورا

فاطیما

شازده کوچولو میگفت:

گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود،اما ماندنی بود،این بودنش بود که اورا تبدیل به گل من کرده بود....

دکتر شریعتی :

آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش .

دکتر شریعتی :

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن.

دکتر شریعتی :

اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند

دکتر شریعتی :

بمانیم تا کاری کنیم نه کاری کنیم تا بمانیم.

حکومت مذهبی...

حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات و دولتی را اشغال می‌کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می‌داند و در چنین صورتی مردم حق اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را بخودی خود زعیم می‌داند،‌ به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین،‌ نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم؛‌ بنابراین یک حاکم غیرمسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا می‌داند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی‌دهد بلکه رضای خدا را در آن می‌پندارد. گذشته از آن، برای مخالف، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست. آن‌ها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دین و حق می‌شمارد و هر گونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی می‌‌کند.

کجایی آزادی ......؟؟؟؟!!!!!

در کشور من آزادی فقط نام یک میدان است!همین….

دکتر شریعتی :

روحی که در درد پخته می شود آرام می گیرد. احساسی که در هیچ گوشه ای از هستن آرام نمیتواند یافت ، آرام میگیرد . کسی که میداند کسی از راه نخواهد رسید به یقین می رسد . غم هنگامی بی آرامت می کند که دلواپس شادی هم باشی، آرامش غمگین! سکوت بر سر فریاد . سکونت گرفتن در طوفان !

دکتر شریعتی :

از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند! با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند. پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند!

دکتر شریعتی :

ضعف و یأس ! هرگز! این دو فرزند نامشروع زوجی است که در آن ، پدر « کفر » است و مادر :خود خواهی

دکتر شریعتی :

 

 

دکتر شریعتی :

همه می پندارند که هرکسی آنچنان فهمیده می شود که هست،

امانه،آنچنان که فهمیده می شود ،هست .

دکتر شریعتی :

انسان امروز ، ناگهان احساس کرده است

که بسیاری از افسانه های خرافی ،

حقیقت زندگی او است.

دکتر شریعتی:چرا جوان صلوات نمیفرستد.

به آنکه اعتراض می کند که چرا دانشجویان دست می زنند وصلوات نمی فرستند می گویم صلوات نفرستادن جوانان گناه توست . چراکه خودمیدانی صلوات را به چه صورتی درآورده ای و برایش چه مصرف هایی درست کردی !یکی اینکه تا شخصیت گنده ای واردمجلس شده است ، صلوات فرستاده ای ،مصرف دیگرش حرکت تابوت وجنازه است درمیان زندگان .ومصارف دیگر ،هوکردن یک سخنران ،پایین کشیدن یک منبری ومسخره کردن کسی .این هاست مصارفی که تو برای صلوات ساخته ای .این است که قشر دانشجو برای ابراز احساساتش نمی تواند صلوات را جدی بگیرد .چون توچنانش ساخته ای که بکار هوکردن ومسخره کردن و تداعی انحطاط می خورد .توهرگز به "دست بوسیدن " اعتراض نکردی ،حالا به "دست زدن "اعتراض می کنی ؟

رابطه مریدی ومرادی رابطه طبقاتی دوره های کهنه است ودست بوسیدن مظهرشرک وبردگی است . آن که مرید کسی باشد خود شانس "کسی شدن "را نخواهد داشت .پس بی رابطه مرید ومرادی وبی دست بوسیدن باید دست داد و کار کرد