وفادار ترین فصل خداست،
حافظه ی خیس خیابان های شهر را،
همیشه همراهی می کند،
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال عاشق تر از گذشته هایش،
گونه های سرخ درختان شهر را،
می بوسد و لرزه می اندازد به اندام درختان،
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق،
برای لمس تن زمین که گاهی افتادن،
نتیجه ی عشق است.