آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

آرامش خیال

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست .. جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست .. نهال بودم و در حسرت بهار ولی درخت می شوم و شوق برگ و بالم نی

..........


امروز چند شنبه است؟


چندم کدام ماه و چندم کدام سال است؟

امروز چند سال از من می گذرد؟

و من چند ساله ام ؟

چیزی به یاد نمی آورم جز اینکه

امروز اکنون است و اینجا زمین است
 
و من به دنیا آمده ام...

به رسم عادت: تولدم مبارک 

 

تولد واژه ای ست در پی معنا شدن مفهومی است در تب و تاب رسیدن


 تولد گاه بهانه ای ست برای دلتنگِ خود شدن شانه ای ست برای جستجوی خویش


 تولد گاهی بهانه ای ست برای یک جمع دوستانه برای چند لحظه با هم خندیدن


برای خرید یک شاخه گل برای جاری شدن یک قطره اشک و کشیدن آهی از سر دلتنگی


 تولدعلامتی است پر معنا در سر رسید زندگی ما گاه بهانه ای ست برای نوشتن یک متن


 یا سرودن یک شعر تولد گاه بهانه ای ست برای فریاد بودن رهایی از پیله ی تنهایی و


اندکی به دنبال خود گشتن تولد مفهومی ست ناپیوسته در زندگی امروز ما


و عشق مفهومی ست پیوسته با عشق زندگی کن تا پیوسته متولد شوی.....

 

تولدم مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد